«فردا مرا اعدام خواهند کرد»
نوشین علوی تفرشی سال۱۳۴۰ در شهر مشهد در خانوادهیی متوسط به دنیاآمد. نوشین دانشآموز سال سوم دبیرستان بود که انقلاب ضدسلطنتی به وقوع پیوست. او در این دوران در راهپیماییها و مجالس سخنرانی نقش فعال داشت. از طریق مطالعه کتابها و نشریات مجاهدین با آرمان مکتبی و مبارزاتی آنان آشنا شد و از همان زمان فعالیتهایش را با برپایی انجمن دانشآموزان مسلمن به کمک چند تن از دوستانش در دبیرستان آغاز کرد. نوشین با تمام انرژی خود به ترویج دیدگاههای مجاهدین در بین دانشآموزان پرداخت. نوشین در دوران مبارزه سیاسی و افشاگرانه با ارتجاع حاکم با عشق و ایمان وصفناپذیری که به مردم بهویژه قشرهای محروم جامعه داشت و وقتی که میدید گلهای بهار آزادی نشکفته دارند پرپر میشوند بی صبرانه منتظر روزی بود که پاسخ این جنایتها را بدهد. او در حمله اوباشان خمینی دجال به دانشگاهها و مراکز مجاهدین در اولین زنجیر مقاومت میایستاد و به بچهها میگفت: «مطمئن باشید روزی خواهدرسید که ما نیز... انتقام خلق و مجاهدخلق را از مرتجعین شب پرست بگیریم».
نوشین علوی در آذرماه۱۳۶۰ در مشهد دستگیر و پس از ۴۰روز بازجویی و شکنجه به عهد خود وفا کرد و همراه با ۱۷مجاهد دیگر تیرباران شد.
نوشین در این ۴۰ روز اسارت در سیاهچالهای خمینی برای همرزمان مجاهدش سمبل مقاومت و پایداری با روحیهیی شاداب و خندان بود. او در برابر بازجویی پاسداران بهجای جواب دادن، آنها را به محاکمه میکشید. او بسیار بیباک بود و سری نترس داشت.
پاسداران چند روز بعد از اعدام نوشین علوی برای اجرای حکم ۷مجاهد دیگر به زندان آمدند، اما موقع بردن آنها خواهران مجاهد در بند زندان به محوطه آمدند و فریاد زدند: «یا همه ما را اعدام کنید و یا هیچکدام!»، زنان زندانی عادی که نوشین را از نزدیک میشناختند و از اعدام او خشمگین بودند، گریه کنان به جمع زنان مجاهد پیوستند و با فریاد، اعتراض خود را به جنایت رژیم نشان دادند. اما پاسداران خمینی صفت آن ۷زن مجاهدخلق را برای اجرای حکم اعدام بردند و در جنایت تکاندهنده دیگری فردای آن روز ۵۰زن مجاهد معترض را هم به جوخه اعدام سپردند.
یکی از زیباترین و ماندگارترین سندهای افتخار زندگی نوشین علوی، مکالمهیی است که از آخرین ملاقات او با مادرش در شب قبل از اعدام بهجای مانده است.
سند افتخار و برگ زرینی که تنها نمونهای از اراده دختران رزمنده و مادرانیاست که همچون کوه در برابر ظلم خمینی ایستادند.
نوشین در آخرین ملاقاتش رو به مادرش گفت:
مادر، بازجویان از من سه چیز خواستهاند. یکی اینکه با یکی از پاسداران وصلت کنم. دیگر اینکه در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کنم و سوم اینکه در نمازجمعه بهطور علنی و در حضور مردم از کار خود توبه و ندامت کنم.»
مادر که یکباره از شنیدن این خواستهها بیقرار و نگران شده بود رو به نوشین کرد و گفت: دخترم یک وقت تو را در تلویزیون...
اما هنوز جمله مادر تمام نشده بود که نوشین با صدای بلند خندید و گفت: نترس مادر، مرا هرگز در تلویزیون نخواهی دید. فردا مرا اعدام خواهند کرد.»
اما مادر صحبتهای نوشین را که همچنان بیپروا میخندید و سخن از مرگ میکرد زیاد جدی نگرفت.… اما فردای آنروز مزدوران جنایتکار خمینی در تماس تلفنی، خبر اعدام نوشین را به مادر داغدارش دادند.
درود بر مجاهدقهرمان نوشین علوی و آن مجاهدینی که با او پرواز کردند و سلام و درود بر دهها زن مجاهدخلقی که به دادخواهی خون او بهپاخاسته و سرفرازانه به شهادت رسیدند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر