۱۳۹۹ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

خاطره تابناک دکتر کاظم رجوی شهید بزرگ حقوق بشر


آنکه تاریخ حقوق بشر را با خون خود نوشت؛ 

ظهر روز اول مهر۱۳۵۰ نامه‌یی به دستش رسید: «ساواک شاه، برادرش را دستگیر کرده است».
-کدام برادر؟
- ”برادر کوچکتر ”.
”خبر“، آتشی به جانش انداخت و زندگی‌اش را به‌کلی دگرگون کرد:
… «ده روز است که محکومیت به اعدام برادر کوچکم برای بار دوم تأیید شده و قطعیت یافته است. ده روز است که بیش از پیش، وقتی زنگ در به صدا در می‌آید، وقتی تلفن زنگ می‌زند یا کسی به‌سادگی می‌پرسد «آیا اطلاع داری» دلم فرو می‌ریزد. زیرا فکر می‌کنم که آن خبر بد، خبر اعدام، خبر تیرباران و خبر سرنوشت را آورده‌اند».
… «دیگر دلم به‌کار نمی‌چسبد. کم‌کم زندگی و زیباییهایش را فراموش کرده‌ام. ای کاش مرا می‌گرفتند و به جای برادر کوچکترم زندانی می‌کردند…». 
… درست در ظهر اول شهریور۱۳۵۰، یعنی یک‌ماه قبل از رسیدن آن «نامه هولناک سرنوشت»، ساواک شاه در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله، هجوم گسترده‌یی را علیه سازمان به‌عمل آورد و طی آن حدود ۹۰درصد اعضای سازمان و تمام مرکزیت را دستگیر کرد.
مسعود، «برادر کوچک» او، در همان روز اول دستگیر و روانه شکنجه‌گاه گردید. بعد از این رخداد، زندگی او به‌کلی متحول شد و در یک مسیر پرحادثه افتاد.
… «شرایط هر چه باشد، من در برابر محراب مقدس تاریخ ایران به وظیفه انسانی وجدانی، میهنی و مردمی‌ام برای نجات شرف، اعتبار و حیثیت و افتخارات مردممان، تمامی مردممان تا آن جا که در قوه داشتم، قیام و اقدام کردم». 
داستان، داستان انسان است و دریای تواناییش که وقتی برانگیخته می‌شود و تصمیم می‌گیرد، غیرممکنها را ممکن می‌کند؛ همان قصه «تواناییها» و داستان «می‌توان و بایدها» :
ترانه‌ای که به لب داشت رند شبرو شهر
دو جرعه درد رهایی، به جام کرد و گذشت
به نام خوانده شدم چون به مهمانی عشق
مرا به اهل وفا همکلام کرد و گذشت
در سال۱۳۱۲ در مشهد به دنیا آمد. خانه پدری‌اش، در طبس، در جنوب خراسان بود. بعد از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشگاه حقوق تهران شد. به‌تدریج علاقه دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران خانه دلش را پر کرد.
با تألیف اولین کتابش به‌نام «مقدمه‌ای بر روانشناسی سیاسی ایران» و اخذ دانشنامه، برای ادامه تحصیلات روانه فرانسه شد. آنگاه سلسله‌ای از مدارک و تألیفات، مجموعه‌یی گرانقدر از تلاشهای تحصیلی و تحقیقاتی وی را تشکیل داد.
ثمره این سخت‌کوشی و مطالعات فشرده، شش درجه دکترا در رشته‌های حقوق و علوم سیاسی از دانشگاههای فرانسه و سویس بود. در همان سالها به تدریس در رشته‌های مختلف حقوق و علوم سیاسی در دانشگاههای سویس شد و با پژوهش‌های پیگیر بیش از ۱۲۰ رساله و کتاب به زبانهای فارسی و فرانسه تألیف و منتشر کرد.
… «دکتر کاظم در سال۱۳۱۳ به دنیا آمد. ژان زیگلر و برتیه پرگو، دوستان او هم در این تاریخ به دنیا آمدند. چه تقارنی! این سه دوست با یک دوستی محکم و همبستگی با مردم ایران گردهم آمده بودند. آخر در جنگ برای نجات زندگی ”برادر کوچک“، می‌باید زندگی را در خطری بزرگ وارد نمود. او در آن موقع نمی‌دانست که سرنوشت ”برادر کوچک ”چه می‌شود، اما می‌دانست که باید، از اجرای حکم اعدام جلوگیری کند و او این کار را استادانه پیشبرد و به سرانجام رساند». (کریستین پرگو، استاد دانشگاه سوئیس)
یک کارزار گسترده و بزرگ کلید می‌خورد. تلاش و فعالیت سیاسی فشرده و سازماندهی یک پیکار همه‌جانبه بین‌المللی در جهت نجات جان زندانیان سیاسی و مجاهدان و مبارزان راه آزادی، در دستور و در صدر کارهایش قرار می‌گیرد. پس از شنیدن خبر صدور حکم اعدام «برادر کوچک»، به فعالیتها شتاب بیشتری می‌بخشد.
کمیسیونهای بین‌المللی حقوقدانان، شوراها، کلیساها، سازمانهای گوناگون دفاع از حقوق‌بشر، همه و همه با نیروی خارق‌العاده او به‌کار می‌افتند و سیلی از تماس‌ها، نامه‌ها و پیام‌ها به سوی شاه سرازیر می‌شود. با سفر کورت والدهایم، دبیرکل وقت ملل‌متحد به سوییس، دکتر کاظم از او می‌خواهد که از شاه لغو حکم اعدام مجاهدین را بخواهد. مدتی بعد دبیرکل ملل‌متحد به او تلفنی خبر داد که به شاه تلفن زده و از او خواسته است که این حکم را لغو کند. علاوه بر انبوه تلگرام‌ها، با تلاشهای خستگی‌ناپذیر او دو وکیل سویسی برای دفاع از اعضای مرکزیت مجاهدین به ایران و به صحن دادگاه فرستاده شدند. او همچنین با تشکیل کمیته سوئیسی دفاع از زندانیان سیاسی ایران و ارسال نامه سرگشاده با ده‌هزار و هفتصد امضا توسط کمیته سوئیسی دفاع از زندانیان سیاسی برای شخص شاه، او را وادار به تغییر حکم کرد. سرانجام در ۳۰فروردین سال۵۱، حکم اعدام به حبس ابد با اعمال شاقه تبدیل شد و ”برادر کوچک“ از حکم مرگ نجات یافت…
در ادامه فعالیتهای گسترده، در خرداد سال ۱۳۵۵ انجمن بین‌المللی خانواده‌های زندانیان سیاسی ایران را تأسیس کرد و یک تنه دنیایی را علیه شاه شوراند. تلاشهای بی‌وقفه و افشاگرانه جهانی او سرانجام در قیام ۲۲بهمن ۵۷ به بار نشست و مسعود آزاد گشت.
اما دیو خون‌آشام ارتجاع در راه بود. دکتر کاظم همزمان با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت. سال۵۸ این بار او بود که سفیر میهنش در مقر اروپایی سازمان ملل‌متحد در ژنو شده بود…
دکتر کاظم توسط خمینی به قم فراخوانده شد. خمینی به او گفت: «به برادرتان، مسعود، بگویید اعلام موضع کند»! خمینی می‌خواست بین او و «برادر کوچک» جدایی بیندازد و او را به عامل فشاری علیه مسعود و مجاهدین تبدیل کند، اما دکتر کاظم، قاطعانه به سینه خمینی دست رد زد.
به این ترتیب بود که ارتجاع متعفن و خونریز بازمانده از ماقبل تاریخ، سالها بعد انتقام پیروزی نجات جان «برادر کوچک» را از برادر بزرگ گرفت…
روز ۴اردیبهشت سال ۱۳۶۹ ـ ۲۴آوریل ۱۹۹۰- ژنو، کوپه - در ساعت۱۱.۱۵ دقیقه، دکتر کاظم در حین بازگشت به خانه، هدف گلوله تروریستها قرار گرفت و به‌شهادت رسید. عصر همان روز آخوندزاده و هادی نجف‌آبادی و شمار دیگری از دیپلومات‌تروریستها، با پرواز «ایران‌ایر» به تهران بازگشتند.
پیکر دکتر کاظم از سوئیس به عراق منتقل شد و در کربلا، در خاکپای سرور شهیدان، حسین (ع) و در کنار جاودانه فروغهای ایران به خاک سپرده شد.
او تنها یک مبارز و حقوقدان انقلابی نبود، شیفته آزادی بود و معنای انتخاب عاشقانه‌اش را با تمام وجود درک کرده بود. او خود گفته بود: 
… «به این برادر نه از جنبه برادری یعنی همخونی، بلکه به‌لحاظ عمل اجتماعی، شخصیت و توان مبارزاتی و مواضعش افتخار می‌کنم. اگر می‌توانستم روزی صدبار او را به برادری انتخاب می‌کردم».
… «در این لحظات خطیر و پراضطراب و تعیین‌کننده با قلبی آکنده از عشق به شما و شور رهایی، خدا را گواه می‌گیرم که… در راه شما پیشمرگ و قربانی راه پر عظمتی شوم که در آن قدم گذاشته‌ام.
فدای شما کاظم رجوی 
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مجاهد شهید مرتضی لقاء برازنده

مرتضی لقاء برازنده (امین) سال۱۳۳۶ در شهر مشهد به‌دنیاآمد. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. مرتضی یکی از هزاران دانشجویی است که ...