۱۳۹۹ تیر ۱۱, چهارشنبه

مجاهد شهید قاسم‌علی گلشاهی


مشخصات مجاهد شهید قاسم‌علی گلشاهی (منصور)

محل تولد: زابل
سن: ۲۴
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: زاهدان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

وصیت‌نامه مجاهد شهید قاسم‌علی گلشاهی:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم انی اشهد انک انت الله الحمد لا اله الا انت و ان محمدا عبدک رسولک و ان علی ولیک و حجتک علی الناس
خدایا گواهی می‌دهم که مجاهدین، در راه تکاملبخش تو گام می‌نهند تنها تو را می‌پرستند و تنها تو را اطاعت می‌کنند و همواره در راه رهایی خلق، با همه هستی‌شان، جهاد کرده‌اند و هرگز قدمی در راه به تحقق رساندن اهداف والای تکاملی‌شیان که همان خلقت جهان رو بدان‌سو دارد عقب ننشسته‌اند و کوتاهی نکرده‌اند.
به نام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران
به نام موسی سردار کبیر و شهید خلق و اشرف سمبل زن انقلابی مجاهد و به‌نام مبشران وحدت و رهایی، منادیان صلح و آزادی
مسعود و مریم راهبران عقیدتی‌ام
من قاسم‌علی گلشاهی فرزند عباس دارای شناسنامه ۳۱۳۸ صادره از زابل در سلامتی کامل روحی، جسمی و با آگاهی کامل و درک ضرورت و وجوب مبارزه بر علیه ظلم و ستم خمینی جلاد، این وصیت‌نامه را در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۱۲ خطاب به همرزمانم، دوستانم و خانواده‌ام می‌نویسم...
پس از انقلاب ضد سلطنتی ۲۲بهمن در شرایطی که خلق محروم و ستمدیده‌مان تازه از فضای عفن و آلوده‌ای که شاه خائن درست کرده‌ بود،
بیرون آمده بودند... خمینی جلاد و خائن با ظاهری اسلام‌پناهانه، در هیئتی دیگر اما با خصائل و افکاری کاملا ضد تکاملی و ضد مردمی بر اریکه قدرت نشست....
پدر، مادر، خواهران و برادران عزیز و مهربانم
پدر و مادر عزیزم از اینکه نتوانستم آنگونه که باید و شاید برایتان فرزند خوبی باشم مرا ببخشید، رنج و غصه زیادی را نصیبتان کرده‌ام اما باور کنید وقتی که به رنج و عظمت دردها و بدبختیهایی که مردممان از این خمینی پلید و ضدانسانی می‌کشند فکر می‌کنم لحظه‌ای نمی‌توانم خودم را کنترل کنم از زندگی‌ای که فقط خورد و خواب باشد متنفر بوده و هستم به‌هر حال از اینکه انتظارات شما را برآورده نکرده‌ام از شما معذرت می‌خواهم....
از ان روزی که پا به جهان گذاشتم، در محیطی رشد کردم و بزرگ شدم که در هر وجب خاکش، فقر و بیچارگی و استثمار و بیماری و رنج بیداد می‌کرد و می‌کند. محیطی که همچون همه جای میهن‌مان بلکه به مراتب بدتر تحت ستم مضاعف بوده و هست، سیستان را می‌گویم در این محیط در میان خاک و فقر و محرومیت، در میان هم سن و سالانی که هرگز طعم محبت نچشیده بودند و احساسات‌شان نسبت به هم طبقه محرومشان، سرشار از محبت و صفا بود. درس وفا و دوستی می‌گرفتیم، درس کمک و یار همدیگر بودن...
اگر شاه خائن آنگونه بود و خمینی جلاد بر خلقمان از هیچ ظلم و جنایتی فروگذار نکرد و هر چه از دستش برآمد انجام داد و هنوز کوتاهی نمی‌کند، مبارزه نمرده است، انقلاب نوین خلق ما در عالی‌ترین و متکامل‌ترین نوع خود در نبرد قهرمانانه مجاهدخلق تبلور یافت در شما... در مسعود و مریم آری همه فداها، ایثارها و شهادتها در نقطه اوج خویش در مسعود و مریم معنی یافت و می‌یابد...
مسعود و مریم عزیز...
دلم می‌خواهد آنچه از انقلاب به دست آورده‌ام انرژی‌ها و قدرتهایی که در خویش کشف کرده‌ام به بار بنشانم. دیگر در پوست خویش نمی‌گنجم این جامه عاریت را درو انداخته‌ام نمیذتوانم آٰام بگیرم. به شما می‌اندیشم که در اوج قله فدا و ایثار... با همه شهیدانمان‌مان شهید می‌شدید با هم اسرای ما زندانی هستید و با رنج خلق‌مان رنج می‌کشید و اینجاست که بغض افتخار و غرور، به داشتن چنین رهبری در گلویم می‌شکند. هستی و زندگی‌ام را کوره سوزان انقلاب‌تان، سوخت و آتش زد و از میان خاکستر وجودم، منی جدید تولد یافت که ناخالصی‌هایم را در خویش گرفت و نابود کرد تا این‌بار روشن و شفاف و پاک به شما بازگردم با پوست و گوشت و استخوانم. در انقلاب رهایی‌بخش ایدئولوژیکی‌تان حل کردم تا دیگر هرگز حتی برای لحظه‌ای مسئولیتهایم را در قبال خلقم و سازمان به سستی نگیرم از خداوند می‌خواهم تا به من توان و قدرتی عنایت کند تا همه هستی‌ام را در تمام لحظات زندگیم.. در راه پرافتخار و غرور آفرین مجاهدین خلق در وجود شما معنی یافته است بکار بندم. 
در پایان آرزو می‌کنم تا در زیر لوای مجاهدین خلق، اگر شایستگی‌اش را داشتم به یاران بپیوندم به همه شهیدانی که قلبهایشان را در مشت‌هایشان گرفته و فریاد کشیدند:
مرگ بر خمینی ـ درود بر رجوی، زنده‌باد صلح و آزادی
درود بر رجوی ـ مرگ بر خمینی
منصور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مجاهد شهید مرتضی لقاء برازنده

مرتضی لقاء برازنده (امین) سال۱۳۳۶ در شهر مشهد به‌دنیاآمد. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. مرتضی یکی از هزاران دانشجویی است که ...