۱۳۹۸ مهر ۶, شنبه

مجاهد شهید یارمحمد آسکانی


مشخصات مجاهد شهید یارمحمد آسکانی (دلیری)
محل تولد: سراوان
شغل: کارگر
سن: 18
تحصیلات: -
محل شهادت: ایرانشهر
تاریخ شهادت: 1365

مریم رجوی: مردم و مقاومت ایران برآنند که به‌ کار استبداد مذهبی پایان بدهند و آخوندها با همه جنایت‌هایشان از این سرنوشت نمی‌توانند فرار کنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۲۹, جمعه

۱۳۹۸ شهریور ۲۷, چهارشنبه

مجاهد شهید طاهره معروف


مشخصات مجاهد شهید طاهره معروف
محل تولد: مشهد
شغل: دبير
سن: 27
تحصیلات: متوسطه 
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

«…‌‌ من طاهره معروف در خانواده‌یی متوسط به دنیا آمدم. سال اول دبیرستان مصادف بود با پیروزی انقلاب و مدرسه‌ها برای مدتی بسته شد. در این زمان بود که برای اولین بار با اسم و چهرهٌ مسعود که کاندیدای ریاست‌جمهوری بود آشنا شدم… و زمانی که من این‌جا آمدم (سال۶۶) توانستم تا حدودی سازمان را بهتر بشناسم و امید دارم بتوانم هر‌چه بیشتر و بهتر آن را درک کنم. به امید پیروزی جمهوری دموکراتیک اسلامی به رهبری مسعود و مریم و به امید پیروزی خلق ستمدیدهٌ ایران. به امید آن روزی که ایرانی آباد، آزاد، مستقل داشته باشیم. به امید آن روزی که دوباره ایران را در آغوش بگیریم. ‌به امید آن روز…». طاهره پس از ورود به منطقه مدتی در بخشهای پشتیبانی سازمان در منطقه کار کرد. سپس در تیپهای رزمی سازماندهی شد. یکی از همرزمانش در مورد ویژگیهای او نوشته است: 
«در هر کاری مایه‌گذاری می‌کرد و موبه‌مو موانع آن را بررسی می‌کرد و به پیش می‌برد. خلاق، پرتحرک و در انجام مسئولیت قاطع بود. به‌راستی آسمان شکوه سر می‌داد و حسرت می‌کشید وقتی علت را پرسیدم می‌گفت چه زیبا زیستند و چه باشکوه جان باختند…». 
طاهره قهرمان در عملیات فروغ جاویدان دلاورانه جنگید و با سرفرازی به‌شهادت رسید. ستاره‌یی شد که در کهکشان جاودانه‌فروغهای آزادی جای گرفت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

مجاهد شهید علیرضا خوشنویس - استوار بر سوگند تا پایان


مشخصات مجاهد شهید علیرضا خوشنویس
محل تولد: مشهد
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 60
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
از فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران (افسر خلبان)
سابقه مبارزه: 35سال
از اعضای شورای ملی مقاومت ایران (کمیسیون تحقیقات دفاعی و استراتژیک)

استوار بر سوگند تا پایان ”من مجاهد خلقم، مجاهد میمانم و مجاهد می‌میرم برعهد و پیمان با خدا و خلق و شهیدان و بر سوگندهای خود پایدار و استوارم“
علیرضا در سال ۵۵ با مجاهدین و آرمان آن آشنا شد. در سال ۵۶ برای ادامه تحصیل در رشته کشاورزی به آلمان سفرکرد و در آنجا به جمع دانشجویان هوادار سازمان پیوست. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، ماندن در خارج را تاب نیاورد، تحصیل را رها کرد و در اسفند ۵۷ به میهن بازگشت و بلافاصله در زادگاهش مشهد به جنبش ملی مجاهدین پیوست و در بخش محلات به‌طور تمام وقت به فعالیت پرداخت و به‌دلیل صلاحیتهایی که از خود بارز کرد، مسئولیتهای بیشتری را به عهده گرفت.
نشاط و سرزندگی و روحیه سرشار از ایمان و اعتقاد به راهی که برگزیده بود با ورودش به هر مسئولیتی و هر قسمتی چشمگیر و همرزمانش را متأثر می‌کرد. وی با این‌که دانشجویی در آلمان بود و امکانات مناسب برای هر نوع انتخابی را داشت ولی وجود خویش را به آرمان و راهی سپرد که تنها اراده‌اش رهایی خلقش از ایلغار فاشیسم مذهبی بود.
با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران، علیرضا که شیفته نبرد با دشمن مردم ایران بود فعال و پر انرژی در عملیاتی مختلف از جمله آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان شرکت داشت.
او به‌دلیل شایستگیهایی که از خود نشان داد در قسمت هوایی ارتش آزادیبخش وارد شد و پس از گذراندن آموزشهای سخت و سنگین به کسوت یکی از افسران خلبانان ارتش آزادیبخش درآمد.
و آنگاه که در جریان انقلاب درونی مجاهدین در سال 68 قرار گرفت، برایش دستاوردی داشت که هرگز حاضر نبود آن را از دست بدهد. زیرا که به اوج دیگری از ارزشهای والای انسانی و انقلابی دست یافت که ادامه مسیر مجاهدت با هر فراز و نشیبی را برای وی شیرین کرد. وی نوشته بود:
”از آنجا که به یمن انقلاب ایدئولوژیک و مسئول اولی خواهر مریم به‌تازگی چشمم به دنیای جدید و بی‌منتهای ایدئولوژی اسلام انقلابی... . باز شده می‌خواهم بگویم که در حال حاضر به‌علت دریافتی که از این رهبری کرده‌ام در نقطه‌ای قرار گرفته و از شخصیت و اعتبار انسانی‌ای برخوردار شدم که به هیچ‌وجه حاضر به از دست دادن آن نیستم“
آری علیرضا این شخصیت انسانی‌اش را چه در کسوت یک فرمانده ارتش آزادیبخش و چه به‌عنوان یک اشرفی، در جدیتش در انجام مسئولیتهای مختلفی که داشت ثابت کرد. رزم او در ۱۰شهریور امسال در اشرف، زیباترین فصل پایانی بر کتاب زندگی سراسر شکوه و حماسه یک مجاهد خلق بود. او در یک سال قبل نوشته بود:
”اکنون که ما در اشرف مانده و تعدادی از همرزمانم به لیبرتی رفته‌اند... .. من صد بار بیشتر از قبل آن‌چنان که در صحنه‌های دیگر از جمله 19فروردین نشان دادیم آماده هستم تا پتانسیل مجاهدین را در رویارویی با رژیم و همپالگی‌هایش به آنها نشان دهیم.. … ما در سایه رهبری ذیصلاح خود و به یمن هدایت او در این مسیر به همه رنجها و محرومیت مردممان و به ستم و بدبختی که آخوندها در کشورمان حاکم کرده‌اند پایان خواهیم داد و من تا آن روز دمی از پای نخواهم نشست“.
علیرضا در آخرین کلماتش نیز با بیانی بسا فراتر، این واقعیت را در شاکر بودن نسبت به همه ابتلائات و نیز رستگاری که در پی آن است، نوشته بود:
«من یکی از مجاهدان لشکر فدایی اشرف هستم... با هرآنچه تحت نام مشکل، تضاد، سختی و صعوبت در این راه مواجه شوم، آن را لطف و رحمت تلقی نموده و از سر صدق و خضوع نسبت به قرار گرفتن در چنین مقام شایسته‌ای، شاکر و آن را نعمت و منتی به خود دیده و رستگاری خود را در پیمودن همین مسیر می‌دانم».
علیرضا هم‌چنان که طی ۳۵سال پایدار و استوار با دشمن ضدبشر جنگید، برپیمانش در ایستادگی در برابر تمامی سختیها و ابتلائات مسیر صدق ورزید و به پیمانش با خدا و خلق وفا کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید فریبرز شیخ الاسلامی - مجاهدی وقف آرمان آزادی


مشخصات مجاهد شهید فریبرز شیخ الاسلامی
محل تولد: سبزوار
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 46
تحصیلات: دانشجوی رشته پرستاری
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

سرخ و جسور
نزدیک حس مرگ قدم می‌زنیم ما
در روی میز زندگی
نظمی که ننگ چیده، به هم می‌زنیم ما
با مشت و با لگد خشم و با خروش
زیر بساط ظلم و ستم می‌زنیم ما

«قبل از پیوستن به ارتش آزادیبخش که ارتباطی با سازمان نداشتم کارم تنها از طریق رادیو و مصاحبه‌های برادر مسعود بود. مثلاً شعارنوشتن یا حتی جمع آوری کمک مالی حتی یک ریال که یک بار برادر مسعود در سخنرانی‌اش اعلام نمود».
مجاهد خلق، فریبرز شیخ الاسلام فرزند دلیر مردم سبزوار، در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. دانش‌آموز سال اول راهنمایی بود که در تظاهراتها و راه‌پیماییهای قیام ۵۷ شرکت می‌کرد. در اوایل سال ۶۷ هنگامی که در سبزوار دانشجوی پرستاری بود به تبلیغ آرمانهای مجاهدین پرداخت.
«در عملیات فروغ، من امید داشتم که ارتش آزادیبخش به تهران برسد. از روز شروع عملیات مستمراً جریان را دنبال می‌کردم. و کار رژیم را تمام شده می‌دانستم. هر چند به ظاهر در این عملیات موفقیت نظامی حاصل نشد، اما بازتابهای اجتماعی و سیاسی آن، انگیزهٴ پیوستن من را به ارتش آزاديبخش زیادتر نمود».
فریبرز بعد از نبردهای فروغ جاویدان برای پیوستن به ارتش آزادی به منطقهٴ مرزی رفت اما موفق به عبور از مرز نشد؛ با این حال از تلاشهای خود دست نکشید تا در اوایل فروردین ۶۸ این تلاشها به ثمر رسید و او به آرزوی خود رسید و در صفوف رزمندگان ارتش آزادی قرار گرفت. فریبرز که تا بن استخوان به حقانیت راه و آرمانی که انتخاب کرده بود، ایمان داشت، همان موقع خطاب به خانواده‌اش چنین نوشت:
«… پدر و مادر عزیزم می‌دانم که دوری از شما چقدر سخت است. به‌خصوص برای شما دوری از فرزند. اما جنایتها و خیانتهای رژیم خمینی و دنبالچه‌های آن و ظلم و ستمی که به مردم و خلق ایران روا داشتند، هیچ راهی جز نبرد رو در رو و مبارزه مسلحانه انقلابی را باقی نمی‌گذارد. اگر من و هزاران مجاهد دیگر لباس رزم به تن نمی‌کردیم، دیگر از شرف و اعتبار و حیثیت این خلق در زنجیر چه چیزی باقی می‌ماند».
در سالهای بعد فریبرز را در نبردهای دفاعی مروارید می‌بینیم که دلاورانه می‌جنگد. نبردهایی که طرح و تهاجم سنگین و بزرگ رژیم آخوندی برای نابودی ارتش آزادی‌بخش، به یمن جنگندگی و شهامت فریبرز و فریبرزها مقتدرانه در هم شکست و نیروهای سپاه و بسیج رژیم را خوار و شکست خورده وادار از فرار به لانه‌هایشان کرد.
آنچه که فریبرز را به‌رغم سابقه کمش در آن سالها این چنین مصمم و جنگنده ساخته بود، عبور وی از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود، وی با درک عمیقی از این انقلاب به مجاهدی تبدیل شد که هیچ چیز برای خودش نمی‌خواست و همه چیز را برای مردم اسیر و محروم میهنش می‌خواست.
او خود درباره این عشق خود در مرداد ۹۱ نوشت:
«ما انسانهای خوشبخت و خوش شانسی هستیم، هر فرد می‌تواند در زندگی خودش در ساحل امن و آرامش سکنی گزیند و از درد و رنج دیگران بی‌خبر بماند و کاری به‌کار دیگران نداشته باشد. به این‌که چه کسانی در کشورش حکومت می‌کنند وقعی ننهد. این هم یک شیوه زندگی کردن است که نهایتاً با مرگ به پایان می‌رسد و بعد از آن هیچ اثر و ردی از آن باقی نمی‌ماند… . اما یک زندگی دیگر خود را وقف آرمان و هدف مشخص کردن است، جهت اعتلا و بهروزی دیگران وارد نبرد شدن و تمام هم و غم و تلاش و سعی خود را در پیاده کردن رسالت نوع انسان، ایستادگی در برابر ظلم و ستم و تلاش برای ایجاد جامعه عاری از ظلم و فساد و تباهی و مملو از آزادی، برابری، عدالت و همزیستی و صلح و برادری».
مجاهد قهرمان فریبرز شیخ‌الاسلامی در سالهای بعد، در نبردهای نامنظم ارتش آزادی نیز شرکت داشت. تمامی سالهای دهه پایداری اشرف نیز سالهای رزم و تلاش فریبرز بود. تا آن که در اوج این زندگی پر افتخار، او مأمور نگاهبانی از اموال اشرف شد. خودش در این باره نوشت:
«من مجاهد خلق فریبرز شیخ الاسلامی با استقبال از هر گونه سختی و ناملایمات و توطئه دشمن ضدبشری برای انجام ماموریتی که بر عهده‌ام گذاشته شده است از هیچ تلاش و کوششی دریغ نخواهم کرد و این مأموریت را در راستای سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه می‌دانم و در این مسیر از بذل جان کوتاهی نخواهم کرد.
هیهات مناالذله 28 آبان 1391».
سرانجام مجاهد قهرمان فریبرز شیخ‌الاسلامی بعد از سالها رزم و سخت‌کوشی در راه محقق کردن آزادی مردم ایران به دست آدم کشان دولت دست‌نشاندهٴ ولایت‌فقیه در عراق، به‌شهادت رسید. سلام بر او که بر پیمانش برای نبرد آزادی مردم ایران وفادار ماند.
خون فریبرز، به هر ایرانی، پیام برخاستن می‌دهد».

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید مرتضی لقاء برازنده

مرتضی لقاء برازنده (امین) سال۱۳۳۶ در شهر مشهد به‌دنیاآمد. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. مرتضی یکی از هزاران دانشجویی است که ...