۱۳۹۸ دی ۳, سه‌شنبه

مجاهد شهید بختیار نورسی


مشخصات مجاهد شهید بختیار نورسی
محل تولد: دره گز
شغل: قهرمان فوتبال ، معلم
سن: 23
محل شهادت: قوچان
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: امروز در اشرف۳، در نمایشگاه ۱۲۰سال مبارزه مردم ایران برای آزادی، جمع شده‌ایم. مبارزه‌یی با فراز و نشیب بسیار، با بسیاری شکستها و پیروزی‌ها و با اشکها و لبخندهای یک ملت اسیر و تحت ستم و سرکوب از جانب دو دیکتاتوری سلطنتی و سپس یک استبداد دینی. اما این مسیری است رو به پیش با پیروزی محتوم.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ دی ۱, یکشنبه

مجاهد شهید پروانه یزدان پناه


مشخصات مجاهد شهید پروانه یزدان پناه
محل تولد: بيرجند
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367
زندانی سیاسی: ۳سال 

پروانه یزدان‌پناه از سال۵۷ با مجاهدین آشنا‌شد و در مدرسه فعالیت می‌کرد. از سال۶۰ تا سال۶۳ در اسارت دژخیمان خمینی بود. در سال۶۵ عازم منطقه شد. جسارت انقلابی و استقبال از مشکلات، از ویژگیهای او بود. 
به‌عنوان فرمانده گروه در عملیات چلچراغ شرکت کرد. پس از بازگشت از چلچراغ نوشت: «…‌عملیات عظیمی بود یعنی سازمان از این بیشتر هم توان جنگیدن و مبارزه را دارد چون دشمن زبون‌تر از اینهاست که بتواند مقاومت کند. یعنی به‌عینه ثابت شد که خمینی رفتنی است و هیچ نیرویی ندارد و حتی نیروهایش هم وقتی احساس خطر می‌کنند سریع پا به فرار می گذارند…».
آخرین رزم حماسی او در عملیات فروغ جاویدان در درگیریهای شدید بالای کارخانهٌ قند اسلام‌آباد بود. پروانهٌ قهرمان و شیرزنان تحت فرماندهیش در این درگیری در یک تهاجم کوبنده بر مزدوران یورش بردند و شمار زیادی از آنان را به‌هلاکت رساندند. 
این شیرزنان قهرمان برای حفظ موضع به‌دست‌آمده و جلوگیری از پیشروی دشمن، به مقاومتی جانانه دست زدند. در این درگیریهای حماسی بود که پروانه جان باخت و در کهکشان شهیدان فروغ جاویدان جای گرفت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آذر ۱۱, دوشنبه

مجاهد شهید برخوردار وحیدی


مشخصات مجاهد شهید برخوردار وحیدی
محل تولد: بجنورد
شغل: کشاورز
سن: 21
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

برخوردار وحیدی از سربازان پیوسته به ارتش آزادیبخش ملی بود. در عملیات ارتش آزادیبخش در روز ۲۴مهر۶۶ در منطقهٌ بانه، خود را تسلیم رزمندگان ارتش آزادیبخش کرد. 
در مدتی که نزد مجاهدین بود، تحت تأثیر مناسبات و رفتار مجاهدین قرار گرفت و به جنایتهای رژیم و دجالگری و شیادی آخوندها پی برد. از این‌رو مشتاقانه خواستار پیوستن به ارتش آزادیبخش شد. پس از ورود به یکانهای رزمی، با تلاشی چشمگیر به فراگیری آموزشها پرداخت. 
برای شرکت در عملیات فروغ جاویدان، بسیار مشتاق بود و در صحنه نیز با شجاعت به انبوه مزدوران تهاجم می‌کرد. سرانجام در یکی از درگیریها در اوج شرف و افتخار به‌شهادت رسید و به جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آذر ۹, شنبه

مجاهد شهید مریم اسعدی


مشخصات مجاهد شهید مریم اسعدی
محل تولد: زاهدان
تحصیلات: متوسطه
سن: 25
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

مریم اسعدی (الهه) شیرزنی از سیستان بلوچستان و متولد زاهدان بود. مریم در سال ۵۸ که دانش آموز دبیرستان بود به آرمانهای مجاهدین دل بست و در زمره میلیشیای مجاهد خلق در آمد. او مدتی مسئول انجمن دبیرستانی بود که خود در آن تحصیل می کرد. سپس مسئولیت بخش خبری انجمن دانش آموزان زاهدان را به عهده گرفت.
در سال 61 برای وصل به سازمان از کشور خارج شد و در انجمن هواداران مجاهدین در پاکستان به فعالیت خود ادامه داد. در سال 63 به منطقه مرزی رفت و در قسمتهای مختلف عهده دار مسئولیت شد. مریم، سپس به امداد مرکزی مجاهدین منتقل شد و به عنوان یکی از کادرهای کارآمد در آن مشغول به کار گردید. از ویژگیهای برجسته مریم، انگیزه بالا، صبر و استقامت در مقابل سختیها و پیشقدم شدن در پذیرش آنها بود.
آخرین صحنه رزم و شهادت مریم دلیر را یکی از همرزمانش چنین توصیف می کند:
«... صبح روز پنجشنبه حدود ساعت ۵/۸ تا ۹ از محل کارخانه موزائیک‌سازی در جاده کرمانشاه ـ اسلام‌آباد به طرف کرمانشاه حرکت کردیم. در این مسیر دشمن کمین گذاشته بود. همگی از ماشینها پیاده شدیم و یکی از تپه‌های سمت چپ جاده را به تصرف در آوردیم تا کمین را در هم بشکنیم. تعداد زیادی از مزدوران به هلاکت رسیدند و بقیه فراری شدند و کمین در هم شکست. اما هنگام عقب‌نشینی به طرف جاده، از طرف دشمن به سمت ما آرپی‌‌جی شلیک شد و مریم از ناحیه دو پا به شدت مجروح شد و به شهادت رسید...».

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آذر ۲, شنبه

مجاهد شهید طاهره عظیمی


مشخصات مجاهد شهید طاهره عظیمی
محل تولد: مشهد
تحصیلات: دانش آموز
سن: 18
محل شهادت: مشهد
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: این آرمان، در ۴۰سال، ۱۲۰هزار شهید آزادی داشته است. از جمله ۳۰هزار تن، تنها به‌خاطر ایستادگی بر سر نام مجاهد خلق در سال ۶۷قتل‌عام شدند و نیم میلیون نفر دستگیر و سبعانه شکنجه شدند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۲۴, جمعه

به یاد قهرمان سر بدار طیبه خسروآبادی


مشخصات مجاهد شهید طیبه خسروآبادی
محل تولد: سبزوار
سن: 26
تحصیلات: ديپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1367

«‌من انتخابم را کرده‌ام. غیر از جایی که مجاهدین باشند برایم جهنم است». 
طیبه در اوایل سال۶۱ دستگیر شده بود. او به طور مادرزادی از دو پا فلج بود و به سختی راه می‌رفت. اما همیشه در برابر سختیها و مشکلات که قرار می‌گرفت می‌گفت: «‌من انتخابم را کرده‌ام. غیر از جایی که مجاهدین باشند برایم جهنم است». او در تمام درگیریها و اعتصابها نقش فعالی داشت و در سال۶۷، در حالی که حکم زندانش مدتها بود تمام شده بود، در اوین به دار آویخته شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۹, یکشنبه

مجاهد شهید زهره نوری زاده


مشخصات مجاهد شهید زهره نوری زاده
محل تولد: نيشابور
تحصیلات: زيست شناس
سن: 25
محل شهادت: نیشابور
تاریخ شهادت: 1362
محل زندان: نیشابور

عکس سنگ مزار این شهید قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: در ایران، نقض حقوق‌بشر، تمام مردم ایران را هدف قرار داده است؛ از مدافعان حقوق‌بشر تا زنان و جوانان و معلمان... راستی چرا زندانیان‌ سیاسی در ایران، زجرکش یا حلق‌آویز می‌شوند و جهان خاموش است؟



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۶, پنجشنبه

مجاهد شهید حسن عامری


مشخصات مجاهد شهید حسن عامری
محل تولد: سبزوار
سن: 26
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367
زندانی سیاسی: ۳سال 

حسن عامری در جریان انقلاب ضد‌سلطنتی در راهپیمائیها و اعتراضات مردمی شرکت داشت. در سال۵۹ با مجاهدین آشنا شد و در فعالیتهای تبلیغی در دبیرستان و محلات شرکت می‌کرد. عضو تیمهای راه‌اندازی تظاهرات خردادماه۶۰ بود. 
بعد از ۳۰خرداد۶۰ دستگیر شد. در مهر۶۱ از زندان آزاد شد. ولی دوباره او را دستگیر کردند و تا سال۶۳ در اسارت نگاه داشتند. در بهمن۶۵ موفق به ارتباط با تشکیلات سازمان شد و راهی منطقه گردید. بلافاصله در یکانهای رزمی سازماندهی شد و در صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش در چندین رشته عملیات شرکت کرد. 
در عملیات بزرگ فروغ جاویدان دلاوری زیادی از خود نشان داد و در تصرف پادگان الله‌اکبر در نزدیکی اسلام‌آباد شرکت داشت. همراه با دیگر یارانش، مزدوران را به عقب راندند و ارتفاعات را به تصرف خود درآوردند. در جریان همین نبرد قهرمانانه هدف گلولهٌ مزدوران قرار گرفت و به‌شهادت رسید. 
«… قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین. من حسن عامری با تمام درکی که از ایدئولوژی توحیدی مجاهدین خلق ایران دارم، با کمال صداقت و اخلاص در این راه گام برداشته‌ام. و سعیم بر این است که تا آخرین نفس و قطرهٌ خونم وفای به عهد کنم… در این برهه از زمان، من ایدئولوژی و روشی مناسب‌تر و رهاتر و اصلح‌ از ایدئولوژی مجاهدین خلق ایران نیافتم. ایدئولوژی که ثمرهٌ آن مسعود و مریم می‌باشند، این الگوهای مجسم ایدئولوژی رهائیبخش توحیدی. باید به اینان وصل شد و با آنها گام برداشت تا هر‌چه زودتر به مقصد و سر‌منزل مقصود برسیم…». تقاضانامه ـ ۱ اسفند ۶۵

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۵, چهارشنبه

مجاهد شهید موسی علیزاده


مشخصات مجاهد شهید موسی علیزاده
محل تولد: فردوس
شغل: کشاورز
سن: 22
تحصیلات: ابتدایی
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

موسی علیزاده در روستاهای اطراف فردوس خراسان بزرگ شده بود. تحت اجبارات رژیم خمینی در روز ۱۸بهمن۶۵ به سربازی رفت . 
در روز اول مرداد۶۶ در عملیات چنگوله (مهران)، خود را تسلیم رزمندگان ارتش آزادیبخش کرد و چندی بعد، از رفتن به ایران تحت حاکمیت رژیم خودداری کرد و به ارتش آزادیبخش پیوست. او سپس در کسوت یک رزمندهٌ آزادی، در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد، قهرمانانه جنگید و سرفرازانه به‌شهادت رسید و به کهکشان جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست.
«…‌الان مدت سه ماه و نیم (است) که در پیش مجاهدین هستم و با فکر آزادی و آگاهی کامل که دارم تصمیم گرفتم که به ارتش آزادیبخش بپیوندم و علیه خمینی ضدبشر و حامیانش و برای خلق ایران و هر ایرانی که در‌زنجیر این ستمگران زمان هستند به مبارزه بپردازم. از فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی و مسئولین محترم تقاضا دارم که هر‌چه زودتر اقدام لازم به عمل بیاورید. مرگ بر خمینی ‌ـ‌ درود بر رجوی زنده باد صلح و آزادی». تقاضانامه ـ ۲۳ آبان ۶۶

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۳, دوشنبه

مجاهد شهید علی نجف پور


مشخصات مجاهد شهید علی (امیر) نجف پور
محل تولد: مشهد
شغل: روزنامه نگار
سن: 20
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: امروز دو سوم کشورهای جهان یعنی ۱۴۲کشور مجازات اعدام را لغو کرده یا از اجرای آن خودداری می‌ورزند. اما ایران تحت حاکمیت رژیم آخوندی هم‌چنان مقام نخست خود در تعداد اعدام نسبت به سرانه جمعیت را حفظ کرده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید علی اصغر حسین آبادی


مشخصات مجاهد شهید علی اصغر حسین آبادی
محل تولد: نيشابور
تحصیلات: ديپلم
سن: 18
محل شهادت: نیشابور
تاریخ شهادت: 1360

عکس سنگ مزار این شهید قهرمان به تازگی به دست ما رسیده است.

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: نقض وحشیانه حقوق‌بشر مردم ایران، از جمله اعدام‌های بی‌وقفه توسط رژیم حاکم به‌میزان زیادی در پناه سیاست مماشات و سکوت دولتهای غرب صورت گرفته است.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۱۱, شنبه

مجاهد شهید عباس بزی الری


مشخصات مجاهد شهید عباس بزی الری (فروغ زاده)
محل تولد: زابل
سن: 31
تحصیلات: -
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1378

«جان می‌دهم تـا زنـدگـی بمـانـد... »
«من به ‌زندگی عشق می‌ورزم، اما جان می‌دهم
تـا زنـدگـی بمـانـد
تاریخ شرمزده غمناک میهنم سبز می‌شود
با خیزش جسورانه یاران
سپیداران استوار
در تهاجم شبانه بادها
دستان پرتوان خود را
به‌ ستایش آسمان برافراشته‌اند»

این قطعه را مجاهد شهید عباس فروغ‌زاده در یکی از آخرین یادداشتهایی که از او به‌جا مانده، نوشته است. زندگی مبارزاتی که بیش از ۱۰سال رزم بی‌امان در صفوف مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی را دربر می‌گیرد، گواهی است بر استواری قامتی که «خیزش جسورانه یاران» را به ‌سوی خاک میهن و آزادی مردم اسیرش نوید می‌دهد .
مجاهد شهید عباس فروغ‌زاده در آذرماه ۱۳۴۷ در زابل چشم به‌ جهان گشود، دوران کودکی و جوانی را در منطقه گرگان در خانواده‌یی کشاورز و محروم گذراند و پیش از آن‌که در یکی از خیابانهای بجنورد دستگیر شود و او را به‌زور به ‌جبهه‌های جنگ ضدمیهنی خمینی اعزام کنند،‌ در بندرگز به‌ کشاورزی مشغول بود.
عباس از سال ۱۳۶۶ هنگامی که در جبهه‌های جنگ سرباز بود، هوادار مجاهدین شد. در میان جمع ۷نفری آنها که در یک سنگر بودند، او از طریق رادیو صدای مجاهد با مجاهدین آشنا شد. خودش گفته بود: «تناقضی که وجود داشت این بود که اعزام اجباری به‌جبهه را خوب می‌فهمیدم اما چه فرقی می‌کرد، وقتی صدای مجاهد از اردوی جنگ و سرکوب خمینی صحبت می‌کرد، مگر می‌شد تحمل کنی و در آن اردو ادامه دهی؟ این واقعیت باعث می‌شد که احساس کنم با دنیای مجاهدین فاصله‌یی عظیم دارم. ‌این فاصله را هم البته باز مجاهدین خودشان از میان برداشتند» .
عباس در عملیات بزرگ چلچراغ که لشگر سرکوبگر و جنگ افروز ۱۶زرهی قزوین تارومار شد،‌ به‌همراه شماری از دوستانش به ‌رزم‌آوران آزادی تسلیم شد و به‌قول خودش «آزادی حقیقی» خود را به‌دست آورد و به‌سرعت آرزوی خود را در پیوستن به ‌صفوف مجاهدین محقق کرد.‌
در صحنه عملیات فروغ جاویدان در شمار رزمندگان یک تیپ رزمی بود که مأموریت آزادسازی شهر اسلام‌آباد غرب را به‌عهده داشت. عباس در درگیریهای اسلام‌آباد ‌دلیرانه جنگید و در جریان یکی از نبردها با قوای دشمن مجروح شد.‌
عباس به‌دنبال عملیات کبیر فروغ جاویدان و تحت تأثیر رزم‌آوریها و حماسه‌هایی که مجاهدین در این عملیات آفریدند، خود را در معرض حیاتی دوباره و یک تولد نوین عقیدتی می‌یافت. پیوسته از شرکت در نبردهای حماسی فروغ جاویدان به‌عنوان ســرآغـــازی جــدید و انتخابی مهم در زندگیش یاد می‌نمود .
عباس در سال ۷۴ به ‌عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد. وی در صفوف ارتش آزادیبخش مسئولیتهای گوناگونی را در رسته‌های مختلف به‌عهده داشت و در همه‌جا با شور و اشتیاق وارد کارها می‌شد.
عباس در واپسین پیامش نوشته بود: «من در این شب تار آتشی هستم بر خرمن شب‌پرستان، ‌من به ‌زندگی عشق می‌ورزم، اما جان می‌دهم تا زندگی بماند و با این فداست که به ‌رستگاری می‌رسم.
‌لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون .
به‌رستگاری نخواهید رسید مگر از آن‌چه دوست دارید بگذرید و انفاق کنید»... 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید محمدرضا دلیری


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا دلیری
محل تولد: بلغور - مشهد
تحصیلات: دانش آموز
سن: 40
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1378

منضبط، جدی و پیوسته مترصد مأموریتهای سخت

مجاهد شهید محمدرضا دلیری در سال ۱۳۳۸در بلغور از توابع مشهد به‌دنیا آمد. به‌رغم خواسته خودش، از رفتن به ‌مدرسه محروم ماند و از همان کودکی او را به ‌مدرسه دینی فرستادند. در سال ۵۵،‌ اولین آشناییها را با سازمان مجاهدین پیدا کرد و به ‌پخش اطلاعیه‌ها و جزوات مجاهدین و شعار‌نویسی علیه رژیم شاه پرداخت. هنگامی که به‌عنوان یک طلبه به ‌قم رفت، ارتباط خود را با‌ دانشجویان و طلاب جوانی که از مبارزه مسلحانه مجاهدین حمایت می‌کردند، برقرار ساخت و در جریان همین فعالیتها بود که شناخت بیشتری از سازمان پیدا کرد و با ‌زندگی برخی شهیدان مجاهد خلق آشنا شد. محمدرضا در نخستین حرکتهای اعتراضی سالهای ۵۶-‌۵۵ در قم و تهران شرکت کرد.
هم‌زمان با اوجگیری تظاهرات مردمی در جریان قیام ضدسلطنتی، وی به‌ خراسان و روستای زادگاهش بازگشت و طی مدت کوتاهی که در آن جا بود، بسیاری از جوانان و نوجوانان را به ‌شرکت فعال در قیام علیه رژیم برانگیخت و دوباره به ‌تهران بازگشت و فعالتر از پیش در جنبشهای مردمی شرکت کرد.
پس از پیروزی انقلاب، محمدرضا به ‌مشهد بازگشت و مدتی در جنبش ملی مجاهدین مشغول کار شد.
سپس دوباره به ‌قم رفت و در ارتباط با ستاد مجاهدین در قم به ‌فعالیتش ادامه داد. این ارتباط تا سال۶۰ ادامه یافت و پس از شروع مبارزه مسلحانه در ۳۰خرداد آن سال محمدرضا که به‌عنوان یک هوادار فعال مجاهدین در قم و مشهد شناخته شده بود، زندگی مخفی و مبارزه حرفه‌یی را برگزید. در سال ۶۱ ارتباط تشکیلاتی او قطع شد و تا سال ۶۶ در ارتباطهای پراکنده به ‌فعالیتهایش ادامه می‌داد، ولی پیوسته در سودای پیوستن دوباره به ‌صفوف مجاهدین بود .
محمدرضا در بهمن ۶۶ از کشور خارج شد و با پیوستن به ‌تشکیلات مجاهدین در خارج کشور تقاضا کرد برای شرکت در صفوف مقدم نبرد به ‌منطقه مرزی اعزام شود. او از این پس با پیوستن به ‌ارتش آزادیبخش، فراز نوینی از زندگی مبارزاتیش را آغاز کرد و در کسوت رزمنده‌یی پرشور و مصمم، قدم به ‌میدان نبرد رو‌دررو با دشمن گذاشت. وی نزد همرزمانش با ویژگیهای انضباط، دقت و احساس مسئولیت نسبت به ‌پیرامونش، شناخته شده بود. او مجاهدی پرشور بود که با عزمی جزم به ‌میدان نبرد با خمینی و رژیم فاسد و ارتجاعیش شتافته بود. محمدرضا در نبرد چلچراغ علیه نیروهای سرکوبگر و جنگ‌افروز خمینی شرکت داشت و رشادتهای زیادی از خود نشان داد. سپس در عملیات کبیر فروغ جاویدان شرکت کرد و در تنگه چهارزبر ازجمله رزم‌آورانی بود که با نبرد پاکبازانه خود بزرگترین حماسه میهنی تاریخ معاصر میهنمان را رقم زدند .
محمدرضا با تمام وجود ب ه‌سازمان و خواهران و برادران مجاهدش عشق می‌ورزید و نسبت به‌ دشمن ضدبشری قلبی پرکینه داشت .
او با‌عزم و رزم مجاهدگونه خود طی تمام سالهای حیات انقلابیش و سرانجام با ‌شهادت و نثار خون پاکش به‌ حقانیت و اصالت راهی که برگزیده بود، گواهی داد؛ راهی که تا پیروزی نهایی و سرنگونی دشمن ضدبشری ادامه خواهد یافت .

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۷, سه‌شنبه

مجاهد شهید حسن بهروز


مشخصات مجاهد شهید حسن (کاک سهراب) بهروز
محل تولد: تربت حيدريه
تحصیلات: فوق ديپلم
سن: 22
محل شهادت: تربت حیدریه
تاریخ شهادت: 1361

مریم رجوی: هر گونه رابطه و معامله با این رژیم باید به ‌توقف اعدام و شکنجه در ایران و صدور تروریسم مشروط شود.
پرونده نقض حقوق‌بشر و قتل‌عام زندانیان سیاسی باید به شورای امنیت ملل ‌متحد و دادگاه بین‌المللی ارجاع شود.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ آبان ۴, شنبه

مجاهد شهید محمدرضا لقمانی‌نژاد


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا لقمانی‌نژاد
محل تولد: سرخس
شغل: دکوراتور
سن: 27
تحصیلات: دانشجو 
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

محمدرضا لقمانی‌نژاد در اواخر سال59 برای ادامهٌ تحصیل به ایتالیا رفت. در آن‌جا با مجاهدین آشنا شد و از سال60 به‌طور حرفه‌یی با انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین فعالیت کرد. در پخش نشریه، رساندن اطلاعیه‌های سازمان به مطبوعات و خبرگزاریها و تهیهٌ نشریهٌ ایران ـ لیبراسیون ایتالیایی‌زبان، فعال بود.
محمدرضا متقاضی اعزام به منطقه بود و در تقاضانامه‌اش در 15مرداد65 نوشت: «…‌با تمام جان و مال و زندگی به دنبال این رهبری و در پی هدفهای آنها خواهم دوید. حتی اگر روزی پا مرا یاری ندهد و در نیمه‌راه خسته شود، با سر به‌دنبال این رهبری خواهم رفت. ‌هم‌چون عاشقی که روح و روانش در پی معشوق در جستجوی جامعه‌ٌ بی‌طبقهٌ توحیدی و در جادهٌ تکامل به دنبال مسعود و مریم روان است. ‌بار خدایا بر من ببخشای هر آن‌چه را که تابه‌حال جز رضای تو و پیام‌آوران راه تو… کوتاهی کرده‌ام…».
در مرداد65 به منطقه اعزام شد و در سیمای مقاومت به‌کار پرداخت. در فیلمبرداری تبحر داشت و ذوق و سلیقه‌اش در تولیدات تلویزیونی تحسین‌برانگیز بود. در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرد و پس از یک رزم حماسی و دلیرانه به‌شهادت رسید. او با شهادت قهرمانانه و نثار خون پاکش بر «حق بودن» راهش صحه گذاشت.پیکر پاکش پس از انتقال به پشت‌جبهه، در کربلا و در خاکپای سرور شهیدان حسین‌بن‌علی(ع) به‌خاک سپرده شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۲۷, شنبه

مجاهد شهيد حميد خزايی


مشخصات مجاهد شهید حمید خزایی
محل تولد: زابل
شغل: دبیر
سن: 20
محل شهادت: زاهدان
زمان شهادت: 1361

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: طرح ما برای آینده ایران این است که هیچ‌کس به‌خاطر اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا به‌خاطر دست برداشتن از آن، آزادی و حقوق‌ و جان خود را از دست ندهد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۲۲, دوشنبه

مجاهد شهید علیرضا لکزیان


مشخصات مجاهد شهید علیرضا لکزیان
محل تولد:‌ نیشابور
سن: 23
تحصیلات: دانشجوی پزشکی مون پلیه فرانسه
محل شهادت: نیشابور
تاریخ شهادت: 1360

مجاهد شهید علیرضا لکزیان در تاریخ 21مهر 1360 به همراه 7تن دیگر از یارانش در زندان تیرباران شدند.



مریم رجوی: این آرمان، در ۴۰سال، ۱۲۰هزار شهید آزادی داشته است. از جمله ۳۰هزار تن، تنها به‌خاطر ایستادگی بر سر نام مجاهد خلق در سال ۶۷قتل‌عام شدند و نیم میلیون نفر دستگیر و سبعانه شکنجه شدند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۲۰, شنبه

مجاهد شهید غلامحسین سالاری حاجی آبادی


مشخصات مجاهد شهید غلامحسین سالاری حاجی آبادی
محل تولد: تربت حيدريه
شغل: کارگر
سن: 25
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: مشهد
تاریخ شهادت: 1360

مریم رجوی: در ایران، نقض حقوق‌بشر، تمام مردم ایران را هدف قرار داده است؛ از مدافعان حقوق‌بشر تا زنان و جوانان و معلمان... راستی چرا زندانیان‌ سیاسی در ایران، زجرکش یا حلق‌آویز می‌شوند و جهان خاموش است؟

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید غلامرضا سالاری حاجی آبادی


مشخصات مجاهد شهید غلامرضا سالاری حاجی آبادی
محل تولد: زابل
شغل: دبير
سن: 37
تحصیلات: فوق دیپلم ادبیات
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

غلامرضا سالاری حاجی‌آبادی معلم انقلابی و مجاهدی بود که از سال۵۷ فعالیت خودش را در ستاد مجاهدین در مشهد آغاز کرد. در سال۵۹‌ـ‌۶۰ در قسمت نشریه کار می‌کرد و مسئولیتش نگهداری و حفاظت از انبارهای چاپخانه بود. در مهرماه۶۰ از کشور خارج شد و در بخشهای مختلف تشکیلات سازمان در خارج کشور، مسئولیتهای مختلفی را به‌عهده داشت. 
در سال۶۵ به منطقه اعزام شد و در بخش فرستنده‌های صدای مجاهد عهده‌دار مسئولیت گردید. در جریان عملیات فروغ جاویدان به صحنه‌های نبرد‌ انقلابی شتافت و پس از به‌هلاکت‌رساندن انبوهی از مزدوران دشمن، چهره در خون کشید و به‌شهادت رسید. 
به این ترتیب معلمی شد که آموزش فدا و صداقت را در قلهٌ بالابلند فروغ برای شاگردان و فرزندانش باقی گذاشت. او همواره در آرزوی شرکت در خط مقدم نبرد بود و در همین رابطه در تقاضانامه‌اش نوشته‌ بود: «… با یقین و ایمانی صدچندان به حقانیت راه خونبار سازمان مجاهدین خلق ایران، در اوج شور و شعف ایدئولوژیک از این‌که خدای بزرگ بر من منت گذاشت و افتخار گام نهادن در این راه را به من داد، درخواست می‌کنم که به هر نقطه و به هر کجا (چه منطقه و چه داخل) که سازمان صلاح می‌داند، مرا اعزام کند. انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان به‌واقع به‌من هویت ایدئولوژیک داد… آمادهٌ هرگونه فدا در راه رهبران عقیدتیم مسعود و مریم هستم. هم‌اکنون که درخواست اعزام… را می‌کنم به چیزی جز سرنگونی تمامیت رژیم ضدبشری و ضدخدایی خمینی نمی‌اندیشم… ۶ خرداد ۶۵».

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۱۸, پنجشنبه

مجاهد شهید زهرا رمضان زاده


مشخصات مجاهد شهید زهرا رمضان زاده
محل تولد: قوچان
تحصيل: دانش آموز
سن: 17
محل شهادت: قوچان
زمان شهادت: 1360

شيردلان در سفر عشق
كاظم مصطفوی 

زهرا رمضان زاده زنداني 17ساله اي بود از قوچان كه در زندان سر به دار شد. نقل شده كه بر ديوار سلولش نوشته بود: «گر دل شير نداري سفر عشق مكن»
شيردلي نسلي كه در برابر خميني ايستاد و در هزار توفان مسموم و سهمگين سر خم نكرد قبل از هرچيز سفري است از كينه به عشق. و از دوزخ سالوس به بهشت يگانگي و خلوص. همان سفري كه حافظ از "پريشاني شبهاي دراز و غم دل" آغاز مي كند و بعد از عبور از "روز هجران و شب فرقت يار" "عاقبت در قدم باد بهار" آخر خواهد شد.
و من وقتي از علي آقاي صارمي خواندم كه از گوشة زندان گوهردشت با تأسي از حافظ برايمان نوشته است: "صبح اميد كه شد معتكف پردة غيب..." بيدرنگ با او همصدا شدم كه: " گو برون آي كه كار شبِ تار آخر شد".
و راستي كه چه حكايتي است اين سفر! نامه اش آدم را به بيش از 30سال پيش پرتاب مي كند. به اولين روز حاكميت پير سالوس و ريا كه لباس قداست به تن كرد و با فريبكاري و تزوير "درج محبت" يك خلق را ربود و بر باد داد. و راستي خلقي كه به عواطفش خيانت شده باشد چه مي تواند بكند جز آن كه به مراتب و اضعاف "بپردازد و بپردازد و بپردازد"
نامه علي آقا را  خوانده ايد؟ آن را از گوهردشت نوشته است. آن هم در روزهاي بعد از عاشوراي امسال. توجه كنيم به زمان و مكان نوشتن نامه. علاوه بر زمان و مكان، فضاي سياسي روز را هم در نظر بگيريد.
نامه از گوهردشت آمده است. نويسنده مثلا اسير چنگ دشمن قهار است. ميزان سبعيت و توحش جلادان را هم حتما خوب مي شناسد. بار سومي است كه دستگير و زنداني شده و مجموعا 23سال از عمر 62 ساله اش را در زندان و در رويا رويي با جلادان دو نظام شاه و شيخ به سر برده. پسرش در مصاحبه با تلويزيون صداي آمريكا (14دي88) گفته: "پدرم مجموعاً بيست سال است (به غير از دو سال و نيم زندان اخير) كه توي زندان است و تحت وحشيانه ترين شكنجه ها قرار گرفته. در اثر همين شكنجه ها يك بار دچار ديسك كمر شد كه ديگر حتي توان راه رفتن هم نداشت. يك بار ديگر سكته كرد كه نصف بدنش فلج شد..." يعني اصلا توهمي نسبت به وحوشي از قبيل بازجو و اطلاعاتي و پاسدار و آخوند جماعت ندارد.  در زماني هم  نامه را نوشته كه جانوراني همچون آخوند علم الهدي و حائري شيرازي افسار گسيخته به صحنه آمده اند. كف بر دهان مي آورند و عربده مي كشند و حكم به محارب بودن نه تنها مجاهدين كه كليه كساني مي دهند كه در خيابانها دستگير شده اند. 
براي اين كه همسفر خوب يا نسبتا خوبي با "علي آقا" باشيم بد نيست به چند عربده جويي اشاره كنيم:
آخوند جنتي، سنگدلي است به راستي درنده. اخيرا يكي از دوستان سابقش رو كرد كه در سال61 از شادي شهادت پسر مجاهدش، حسين، به دست پاسداران 40روز روزه گرفته است. حديث مفصل را، به خوبي، از همين مجمل مي شود خواند.  او  در نماز جمعه تهران عمامه به زمين زده است كه: "اينها از مصاديق بارز مفسد في الارض اند ، ما اول انقلاب افرادي را که مفسد في الارض بودند در دستگاه و در رژيم گرفتند و در دادگاههاي انقلاب ما محاکمه کردند به عنوان مفسد في الارض مجازاتشان کردند اينها هم مصاديق بارز مفسد في الارض اند که ديگر از نظر فقهي کسي نمي تواند ترديد بکند"
آخوند حائري شيرازي از وحوش دقيانوسي رژيم است. سوار برگاري فقاهت كه دو اسب شقاوت و سفاهت او را پا به پا مي كشند. يك فقره از اين "همپايي" را بخوانيم. از اسب سفاهت شروع كنيم: "ولي فقيه نگاه نكنيد رو سرش عمامه هست،  عمامه نرم هست، و مي توانيد به اين كله بزنيد… يقين بدانيد قوه قضائيه  بزرگترين هاي اينها را هم ميگيره هيچ اتفاقي هم نمي افتد" همپاي اين سفاهت عريان، شقاوتي بي مرز مي تازد. مي خواهد براي حرفش مثالي بزند. از شدت غيظ همه چيز را قاطي مي كند. "موسي خياباني" را به جاي "سيد سعادتي" مي گيرد. يادش مي رود كه موسي خياباني اصلا دستگير نشد، و ياوه مي بافد كه: "موسي خياباني… دستگير شد تمام كوچه هاي شهرهاي دور و نزديك ما سياه شد از اين شعار ، موسي خياباني را  آزاد كنيد…گروهكها اين قدر موقعيت داشتن كه يك نفر شون را نمي توانستيم كاري بكنيم، اينها در يك راهپيمايي برخورد كردند و مردم را كشتند، آقاي سيد حسين موسوي تبريزي دادستان بود، عصر اينها را دستگير كرد، شب كشته ها و اعدام شده هاي اينها رو 30 نفر رو پشت راديو گفت  هيچ اتفاقي هم نيفتاد، بخاطر چي بخاطر كشتن، مردم هر چي از اينها كشته بدهند(منظورش بكشند است) به نفعشان هست  نيروي انتظامي از اينها بكشند از نيروي انتظامي به نفع ما است وقتي كه دستگير كردن بد  است و بازداشت كردن همه اينها بده  مظلوم نكنيد…"
آخوندك ديگري كه  فيلم ياوه هايش را روي اينترنت پخش كرده اند گفته خلق الله بدانيد : كسي كه ولايت فقيه را يك مقام تشريفاتي بداند حكمش محارب است و بايد گرفت اعدامش كرد و زنش هم به او حرام است....
محسني اژه اي جانوري است برآمده از فاضلاب تاريخي مدرسه حقاني. وقتي "رگ" فقاهتي اش گل مي كند از خوردن گوش همگنان خودشان در مجلس هم دريغ ندارد؛ سوابقش هم برخلاف برخي از دوستانش بسيار روشن و بي نياز از توضيح است. خيلي بي رودربايستي مي گويد: "دستگاه قضا با دستگير شدگان حوادث روز عاشورا بدون هيچگونه اغماضي … برخورد خواهد كرد. (خبرگزاري مهر 14مهر88)
سردار رادان هم كه كوتوله تازه به دوران رسيده اي است كودن تر از آن كه از حافظه اش كمك بگيرد و سرنوشت امثال تيمسار رحيمي ها و اويسي ها را به خاطر بياورد. با قلدري يك پهلوان پنبه خط و نشان مي كشد كه: "پس از اين برخورد نيروي انتظامي قهرآميز و بدون اغماض خواهد بود"
و تا بخواهيد از خيل گاو و گوساله هاي عمامه بر سر كه رطب و يابس به هم مي بافند و ياوه سرايي مي كنند. 
حالا با چنين فضا و در چنين زمان و مكاني پيام نامه علي آقاي صارمي چيست؟   
 بر كسي پوشيده نيست كه جلادان خونريز  قداره ها را از رو بسته اند و البته روشن تر از هميشه است كه چاره اي هم ندارند. دارند زمينه يك كشتار گسترده و يك قتل عام سياه را فراهم مي كنند. تا شايد مردم به پا خاسته را مرعوب و خانه نشين  كنند. 
حالا يك نفر بلند شده است از قعر سياه چال سندي بن شاهك زمانه مشعلي برافروخته است. پيامش را يكبار ديگر مرور كنيم
با نام خدا و از زبان حافظ شروع كرده است. به نام صبح اميد كه معتكف پرده غيب است. و بشارت پايان شب تار را داده است. به نظر من اگر «علي آقا» هيچ كلام ديگري نمي گفت كافي بود. رسالتش را به عنوان يك پيشتاز پاكباز، كه براي آزادي مردمش همه چيز خود را در طبق اخلاص قرار داده، انجام داده بود. "سخن در پرده مي گويم". دست و دل در نوشتن از اسيران بسيار لرزيده است. بيش از هر موردي اين سوال آدم را آزار مي دهد كه نكند چيزي نوشته شود تا دست جلادان بر رويشان بيشتر باز شود. در مورد علي هم همين دست بستگي بود. ولي الان ديگر نيست. به راستي كه علي با نوشتن همين دو سه كلمه اول نامه اش، و نه حتي بيشتر،  كارش را انجام داد. فارغ از اين كه خامنه اي و دژخيمان اوين و وزارت اطلاعاتي ها با او چه بكنند و در روزهاي آينده چه اتفاقاتي بيفتد. بي جهت نيست كه سايت ايلاف در همان روزهاي اول انتشار اين پيام، علي را با نلسون ماندلا مقايسه كرد. به نظر مي رسد «علي آقا» بسيار دلاورانه براساس قانون اصلي حاكم بر مرحله فعلي كارش را كرده است. چيزي از پرده غيب برون آمده كه پيروزي دوران ما را تضمين مي كند. اين از غيب آمدة فرخنده "حداكثر تهاجم" نام دارد. اصلي كه قانون پيروزي دوران و وظيفه همه پيشتازاني است كه نان به نرخ روز خوري را بر خود نمي پسندند. همان طور كه علي نوشته است: «رژيم مي خواهد با دستگيري و حتي اعدام شماري از مردم بيگناه به ايجاد رعب و وحشت در دل مردم و جوانان مبادرت ورزد» و «چه بسا كه پروژه قتل عامي ديگر را كليك زده است»
در چنين شرايطي بايد از چوبه دار گريخت يا به استقبالش رفت؟ اگر آخوند باشيم يا ننگهايي از نوع "تئوريسين وزارت اطلاعات" را بر پيشاني مي داشتيم بسيار طبيعي بود كه با اندك توپ و تشري جا زنيم و نه يكبار كه هزار بار به غلط كردن بيفتيم. اين قبيل افراد در گذشته هاي نه چندان دور با شاه هم همين طور بودند. حتما كه يادشان هست؟ بيشترش را بگذاريم براي بعد. مثلا دادگاههاي خامنه اي را براي گردن كلفتهاي باند رقيب مگر نديديد؟ رو سياهي پذيرش اين ننگها شايسته خودشان و رهبر و امام سابق و لاحقشان. اما اگر «مجاهد» باشيم. و اگر آزادي و آزادگي را شرف انسان مي شناسيم بايد مثل علي بخروشيم كه : «در اين ايام حسيني مناسب مي بينم كه يك بار ديگر از زبان سرور آزادگان فرياد بر آرم كه: اگر آيين محمد و اكنون ميهن ما جز با ريختن خون من و امثال من به سامان نمي رسد پس اي طنابهاي دار مرا در بگيريد! خون من قطعا از خون نداها و ديگر جوانان كه روزانه بر سنگفرشهاي خيابان مي ريزد رنگين تر نيست و جز بر حقانيت، جسارت و افتخار ما نمي افزايد آن هم در ماه محرم و به دست شقي ترين آدمها».  اگر با چنين جسارتي حرف بزنيم دژخيمان چه مي توانند بكنند؟ شكنجه بيشتر و حتي كشتن چنين دلاوري چه مساله اي از ولي سفيه و زهوار در رفته حل مي كند؟ او به اكسير جسارت دست يافته و فرياد مي زند :«حتي در چارچوب قضا و قانون همين رژيم هم مرتكب هيچ جرمي نشده ام مگر حضوري ساده براي اداي احترام و فاتحه يي براي زندانيان قتل عام شده در گورستان جمعي خاوران آن هم در دو سال و اندي قبل» پس به يقين با خود تعيين تكليف كرده است. روشن و ساده و قاطع: «چنين احكام و تهديدهايي كمترين خللي در آماده بودن من و هموطنانم براي تحقق ايراني آزاد به وجود نمي آورد.
و به عنوان پدري كه حدود 23 سال از عمر خود را براي ازادي در اين سرزمين و رژيم قبل و رژيم كنوني در زندان به سر برده است، به لاريجاني ها و ديگر جنايتكاران اعلام مي كنم كه:
گر بدين سان زيست بايد پاك ،
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ايمان خود چون كوه ،
يادگاري برتر از بي بقاي خاك» 
اين گونه است كه اين صدا بلافاصله پژاوك مي يابد. چند روز بعد سيد ظهور نبوي چاشمي همبندي سابق او كه تازه دو ماه است از زندان آزاد شده با شنيدن حكم ناجوانمردانه اعدام "علي آقا" به فغان در مي آيد و مي نويسد: «علي آقاي عزيز، با سلام و ارادتي خالصانه، از حدود دو ماهي كه از آزادي من و دور شدن از شما مي گذرد كمتر لحظه اي بود كه به ياد شما نباشم. به خصوص بعد از اين حكم به ناحق صادر شده ياد و خاطر شما از ياد و خاطر من نمي رود. آشنايي و دوستي با شما از افتخارات زندگي من است. سعي مي كنم قدر اين دوستي را بدانم. از زبان حافظ شيراز مي گويم:
اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست
حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم.
اميدورام كه به زودي زود سوار بر بال پرنده آزادي به آغوش خانواده و دوستانت برگردي. آن روز يقينا دور نيست. از همين جا از گوشه اطاقم در شهرستان سمنان دست ارادت و محبتم را به سوي تو در زندان رجايي شهر دراز مي كنم و در آرزوي ديدار مجدد تو خواهم بود.
ساعت 11 و 15 دقيقه شنبه شب 19 دي 1388
سيد ظهور نبوي چاشمي»
بعد هم دختر «علي آقا» نامه مي نويسد. هم جگر آدم كباب مي شود و هم مي خواهد از غرور سر به بام آسمان بسايد. پدرش را بالاتر از يك «نام» مي يابد و برايش مي نوسد:«در بردگي ظلم بودن و چون ماهي بر ساحل افتادن چه بسا خود طناب داري است بر گردن هر آن كه دارد به سختي زندگي مي كند و ما ، هزاران  هزار آنان را درسالن انتظار زندانها هفته به هفته رودررو مي بينيم » و بعد هم «حكم اعدام» او را "حكم اعدام دادن به كلمه آزادي" مي خواند.
و من بي اختيار شروع مي كنم با «علي آقا» حرف زدن. با علي آقايي كه «اوج فرياد» است و «گرچه زجور زمان« «به زنجير» است اما «در نگـــه همگــــان  همان شير است». 
نامه علي آقا من را به اندكي بيش از 23سال پيش مي برد. درست به ساعت ده و ده دقيقه روز شنبه 4مهر1360.  روزي كه مسعود شكيبانژاد قلم به دست گرفته بود و مي نوشت: «الان ساعت ده و ده‌دقيقه روز شنبه 4مهر ماه سال1360 است. من به‌خوبي مي‌دانم كه آخرين لحظات عمرم را دارم سپري مي‌كنم. زيرا فردا برنامة بسيار گسترده و بسيار مهمي داريم كه حالت نقطة عطف را در جنبش دارد و اين حالت پيش نمي‌آيد و قوام نمي‌يابد مگر با خون، و اين خون از بدنهاي ما بايد ريخته شود تا به‌خلق انگيزه حركت و ايثار بدهد و تا رهايي به جامعه باز آيد". اين برنامه مهم» و «نقطه عطف» چه بود؟ شايد بسياري به ياد نياورند و صرفشان هم نباشد كه به ياد بياورند. در همان روزها صدها مثل مسعود شكيبانژاد، با نوارهاي سرخي كه به پيشاني بسته بودند تا از پاسداران و نيروهاي دشمن متمايز باشند، به خيابانها آمدند و خبر از فرارسيدن مرگ شاه ولايت دادند. البته در آن روزها بسياري اين شعار را يك جنون تلقي كردند. به اعتباري درست مي گفتند. بعدها مسعود رجوي براي ما از «جنون» نسلي گفت كه عزم كرده است خميني را به عنوان اژدهاي هفت سر تاريخ ميهن و فرهنگ و «مهيب ترين نيروي ضدتاريخي» به زمين بزند. البته براي بسياري خنده دار بود. مقهور دژخيمان بودند و تعادل قوا و «عقل بازاري» هوش و حواسي برايشان نگذاشته بود. آنها را رها كنيم تا در دكه هاي حسابگري خود چرتكه هايشان را بيندازند و نرخ قدرت را بالا و پايين كنند. آنها را چه به مبارزه؟ آنها را چه به معناي عميق عشق؟ به معناي درست پيشتاز و به معناي شجاعتي كه عليه تعادل قوا بر مي شورد. آن موقع كه هيچ همين الان هم عده اي هستند كه از به ياد آوردن آن شورها و آن عشقهاي سركش انساني مو براندامشان راست مي شود و برخود مي لرزند. اما همان مسعود شكيبانژاد از زبان نسل خود نوشته بود: "... خميني بسيار حريص‌تر و خشن‌تر وارد ميدان شده. ميدان كار‌زاري كه نهايتاً سقوط حتمي و مرگ بسي خوارتر و زبون‌تر از شاه را برايش به‌ارمغان خواهد آورد. بلي خلق در مقابل اين‌همه جنايت و اين‌همه خونريزي هرگز ساكت نخواهد نشست . آري اينها همه براي آزادي است، آزادي، آزادي، اين خون رگهاي هستي، اين آواي خونين هميشة تاريخ و چه‌باك، چه‌باك. به‌خدا اگر صد جان مي‌داشتم راضي بودم كه هركدام را زير شديدترين شكنجه‌ها و زنده پوست‌كنده‌شدنها بدهم، براي خدا، براي رهايي خلق، ... تنها آدمهاي بزدل و بي‌شرف مي‌توانند ساكت بنشينند». راستي شما ياد نامه اشرف زنان مجاهد نمي افتيد كه وقتي اين همه پاكبازي را ديد براي مسعود چه نوشت؟ گوشه اي از آن را مرور كنيم:
«جهان خبردار نشد كه برملت ما در اين چند ماه چه گذشت. فكر نمي كنم در فرهنگ ملتها كلمه اي پيدا بشه كه بتونه آن چه را در اين جا مي گذره نشون بده..به خدا قسم مصيبت اين ملت از عاشورا كمتر نيست.. رذالت، دنائت، خيانت، شقاوت... در اوج خودشون باز كمتر از چيزي هستند كه اينجا جريان دارد» اشرف در پيامش به مناسبت اعدامهاي جمعي 31شهريور60 از زني حرف مي زند كه «جز با زبان قهر با خميني حرف نمي زند» چه مسعود شكيبانژاد و چه اشرف و چه حالا «علي آقا» با يك منطق حرف نمي زنند؟
سالهاي بي باوري گذشت. نه آسان، كه با هزار مرارت. با تحمل هزار و يك تهمت و افترا و به قيمت لحظه مره خون دادنها. سالهاي بعد ندايي كه خود چندي بعد به نسل رفتگان پيوست درباره عموي سربه دارش  براي پدر نوشت: "باباجان سلام، حالت چطوره؟ الان نشسته بودم و داشتم كتاب "قتل‌عام زندانيان سياسي" را مي‌خواندم كه يك دفعه خيلي يادت افتادم و گفتم چند خط بنويسم. مطمئن هستم كه اين كتاب را چندين بار خوانده‌اي، ولي خودم هر بار كه قسمتي از آن را مي‌خوانم ناخودآگاه ياد عمو مي‌افتم و تازه كمي احساس مي‌كنم كه شرايطي كه در آن بود را مي‌فهمم. خيلي ياد آن روزهايي مي‌افتم كه با ماماجان و باباجان مي‌رفتيم ملاقات، نمي‌دانم باورت بشود يا نه، ولي خيلي از صحنه‌هاي ملاقات را خوب يادم هست، بعضي وقتها خيلي بيشتر دلم مي‌خواهد در مورد عمو مي‌دانستم ولي حيف كه نيستي برايم تعريف كني. اگر يك بار وقت كردي زندگينامه‌اش را برايم كامل بنويس و بفرست خيلي دوست دارم بدانم»... و باز قافله خون با همراهاني خونين بال همچنان ادامه داد. با همان شعار. با همان آرمان و با همان آرزو. سالهاي بعدش حجت زماني، شيردلي كه شرح شجاعتش كتابها مي طلبد،به جلادش گفت: «وقتي شما برادران و خواهران ما را به صرف داشتن کتاب و فروختن روزنامه اعدام و تيرباران کرديد. هزاران هزار زن و جوان را که مبارزه سياسي مي کردن زير شکنجه کشتيد. تعدادي زيادي روزنامه نگار و نويسنده به صرف نوشتن مقاله و مطلبي با ضربات چاقو فجيعانه کشتيد. همين الان هم شما دانشجويان که مي نويسند و وبلاگ نويسي مي کنند را بر نمي تابيد. معلمان و کارگران را روزانه زندان مي کنيد. من هم در دفاع از آزادي و مردم مظلوم مسير اين روش عليرغم ميل باطني انتخاب کردم . شما با وحشيگريتان ما را مجبور کرديد» و بعد هم زير حكم اعدامش نوشت: «حكم را قبول ندارم» پيامي كوتاه و روشن و بدون نياز به تفسير. اين نسل از فاطمه مصاحبش تا مسعود شكيبانژادش و از اشرف و موسايش، تا ندا و حجتش و تا علي آقاي صارمي اش يك «نه» بزرگ تاريخي به تماميت خميني گفته است و خونين و خونچكان ايستاده است. همين و بس. نه بيشتر و نه كمتر. ديگران اگر حرف ديگري دارند بروند به هركه مي خواهند بگويند. حرف اول و آخر اين نسل "نه" به خميني و "آري" به آزادي بوده و هست و خواهد بود. روزهاي قبل پرچم بردوش كسان ديگر بود و الان بر دوش علي آقا است. مصداق كامل همان «من قضي نحبه و من يتنظر». اين است كه انقلاب ايران تعريف مي شود. انقلاب يك سفر است. سفري از دوزخ خميني به بهشت آزادي.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

مجاهد شهید مرتضی لقاء برازنده

مرتضی لقاء برازنده (امین) سال۱۳۳۶ در شهر مشهد به‌دنیاآمد. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. مرتضی یکی از هزاران دانشجویی است که ...