۱۳۹۹ اردیبهشت ۸, دوشنبه

مجاهد شهید محمد معبودی


مشخصات مجاهد شهید محمد معبودی

محل تولد: زابل
سن: ۱۶
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: ساعت خطر و ساعت انتخاب که فرا رسید. این مجاهدین و مبارزین، لبخند بر لب و مصمم، شانه به شانه هم به سمت میدان اعدام حرکت کردند.
چشم‌هایشان را بستند، چون برق نگاهشان و اطمینان به راهشان دشمن را می‌ترساند و می‌لرزاند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

خاطره تابناک دکتر کاظم رجوی شهید بزرگ حقوق بشر


آنکه تاریخ حقوق بشر را با خون خود نوشت؛ 

ظهر روز اول مهر۱۳۵۰ نامه‌یی به دستش رسید: «ساواک شاه، برادرش را دستگیر کرده است».
-کدام برادر؟
- ”برادر کوچکتر ”.
”خبر“، آتشی به جانش انداخت و زندگی‌اش را به‌کلی دگرگون کرد:
… «ده روز است که محکومیت به اعدام برادر کوچکم برای بار دوم تأیید شده و قطعیت یافته است. ده روز است که بیش از پیش، وقتی زنگ در به صدا در می‌آید، وقتی تلفن زنگ می‌زند یا کسی به‌سادگی می‌پرسد «آیا اطلاع داری» دلم فرو می‌ریزد. زیرا فکر می‌کنم که آن خبر بد، خبر اعدام، خبر تیرباران و خبر سرنوشت را آورده‌اند».
… «دیگر دلم به‌کار نمی‌چسبد. کم‌کم زندگی و زیباییهایش را فراموش کرده‌ام. ای کاش مرا می‌گرفتند و به جای برادر کوچکترم زندانی می‌کردند…». 
… درست در ظهر اول شهریور۱۳۵۰، یعنی یک‌ماه قبل از رسیدن آن «نامه هولناک سرنوشت»، ساواک شاه در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله، هجوم گسترده‌یی را علیه سازمان به‌عمل آورد و طی آن حدود ۹۰درصد اعضای سازمان و تمام مرکزیت را دستگیر کرد.
مسعود، «برادر کوچک» او، در همان روز اول دستگیر و روانه شکنجه‌گاه گردید. بعد از این رخداد، زندگی او به‌کلی متحول شد و در یک مسیر پرحادثه افتاد.
… «شرایط هر چه باشد، من در برابر محراب مقدس تاریخ ایران به وظیفه انسانی وجدانی، میهنی و مردمی‌ام برای نجات شرف، اعتبار و حیثیت و افتخارات مردممان، تمامی مردممان تا آن جا که در قوه داشتم، قیام و اقدام کردم». 
داستان، داستان انسان است و دریای تواناییش که وقتی برانگیخته می‌شود و تصمیم می‌گیرد، غیرممکنها را ممکن می‌کند؛ همان قصه «تواناییها» و داستان «می‌توان و بایدها» :
ترانه‌ای که به لب داشت رند شبرو شهر
دو جرعه درد رهایی، به جام کرد و گذشت
به نام خوانده شدم چون به مهمانی عشق
مرا به اهل وفا همکلام کرد و گذشت
در سال۱۳۱۲ در مشهد به دنیا آمد. خانه پدری‌اش، در طبس، در جنوب خراسان بود. بعد از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، وارد دانشگاه حقوق تهران شد. به‌تدریج علاقه دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران خانه دلش را پر کرد.
با تألیف اولین کتابش به‌نام «مقدمه‌ای بر روانشناسی سیاسی ایران» و اخذ دانشنامه، برای ادامه تحصیلات روانه فرانسه شد. آنگاه سلسله‌ای از مدارک و تألیفات، مجموعه‌یی گرانقدر از تلاشهای تحصیلی و تحقیقاتی وی را تشکیل داد.
ثمره این سخت‌کوشی و مطالعات فشرده، شش درجه دکترا در رشته‌های حقوق و علوم سیاسی از دانشگاههای فرانسه و سویس بود. در همان سالها به تدریس در رشته‌های مختلف حقوق و علوم سیاسی در دانشگاههای سویس شد و با پژوهش‌های پیگیر بیش از ۱۲۰ رساله و کتاب به زبانهای فارسی و فرانسه تألیف و منتشر کرد.
… «دکتر کاظم در سال۱۳۱۳ به دنیا آمد. ژان زیگلر و برتیه پرگو، دوستان او هم در این تاریخ به دنیا آمدند. چه تقارنی! این سه دوست با یک دوستی محکم و همبستگی با مردم ایران گردهم آمده بودند. آخر در جنگ برای نجات زندگی ”برادر کوچک“، می‌باید زندگی را در خطری بزرگ وارد نمود. او در آن موقع نمی‌دانست که سرنوشت ”برادر کوچک ”چه می‌شود، اما می‌دانست که باید، از اجرای حکم اعدام جلوگیری کند و او این کار را استادانه پیشبرد و به سرانجام رساند». (کریستین پرگو، استاد دانشگاه سوئیس)
یک کارزار گسترده و بزرگ کلید می‌خورد. تلاش و فعالیت سیاسی فشرده و سازماندهی یک پیکار همه‌جانبه بین‌المللی در جهت نجات جان زندانیان سیاسی و مجاهدان و مبارزان راه آزادی، در دستور و در صدر کارهایش قرار می‌گیرد. پس از شنیدن خبر صدور حکم اعدام «برادر کوچک»، به فعالیتها شتاب بیشتری می‌بخشد.
کمیسیونهای بین‌المللی حقوقدانان، شوراها، کلیساها، سازمانهای گوناگون دفاع از حقوق‌بشر، همه و همه با نیروی خارق‌العاده او به‌کار می‌افتند و سیلی از تماس‌ها، نامه‌ها و پیام‌ها به سوی شاه سرازیر می‌شود. با سفر کورت والدهایم، دبیرکل وقت ملل‌متحد به سوییس، دکتر کاظم از او می‌خواهد که از شاه لغو حکم اعدام مجاهدین را بخواهد. مدتی بعد دبیرکل ملل‌متحد به او تلفنی خبر داد که به شاه تلفن زده و از او خواسته است که این حکم را لغو کند. علاوه بر انبوه تلگرام‌ها، با تلاشهای خستگی‌ناپذیر او دو وکیل سویسی برای دفاع از اعضای مرکزیت مجاهدین به ایران و به صحن دادگاه فرستاده شدند. او همچنین با تشکیل کمیته سوئیسی دفاع از زندانیان سیاسی ایران و ارسال نامه سرگشاده با ده‌هزار و هفتصد امضا توسط کمیته سوئیسی دفاع از زندانیان سیاسی برای شخص شاه، او را وادار به تغییر حکم کرد. سرانجام در ۳۰فروردین سال۵۱، حکم اعدام به حبس ابد با اعمال شاقه تبدیل شد و ”برادر کوچک“ از حکم مرگ نجات یافت…
در ادامه فعالیتهای گسترده، در خرداد سال ۱۳۵۵ انجمن بین‌المللی خانواده‌های زندانیان سیاسی ایران را تأسیس کرد و یک تنه دنیایی را علیه شاه شوراند. تلاشهای بی‌وقفه و افشاگرانه جهانی او سرانجام در قیام ۲۲بهمن ۵۷ به بار نشست و مسعود آزاد گشت.
اما دیو خون‌آشام ارتجاع در راه بود. دکتر کاظم همزمان با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت. سال۵۸ این بار او بود که سفیر میهنش در مقر اروپایی سازمان ملل‌متحد در ژنو شده بود…
دکتر کاظم توسط خمینی به قم فراخوانده شد. خمینی به او گفت: «به برادرتان، مسعود، بگویید اعلام موضع کند»! خمینی می‌خواست بین او و «برادر کوچک» جدایی بیندازد و او را به عامل فشاری علیه مسعود و مجاهدین تبدیل کند، اما دکتر کاظم، قاطعانه به سینه خمینی دست رد زد.
به این ترتیب بود که ارتجاع متعفن و خونریز بازمانده از ماقبل تاریخ، سالها بعد انتقام پیروزی نجات جان «برادر کوچک» را از برادر بزرگ گرفت…
روز ۴اردیبهشت سال ۱۳۶۹ ـ ۲۴آوریل ۱۹۹۰- ژنو، کوپه - در ساعت۱۱.۱۵ دقیقه، دکتر کاظم در حین بازگشت به خانه، هدف گلوله تروریستها قرار گرفت و به‌شهادت رسید. عصر همان روز آخوندزاده و هادی نجف‌آبادی و شمار دیگری از دیپلومات‌تروریستها، با پرواز «ایران‌ایر» به تهران بازگشتند.
پیکر دکتر کاظم از سوئیس به عراق منتقل شد و در کربلا، در خاکپای سرور شهیدان، حسین (ع) و در کنار جاودانه فروغهای ایران به خاک سپرده شد.
او تنها یک مبارز و حقوقدان انقلابی نبود، شیفته آزادی بود و معنای انتخاب عاشقانه‌اش را با تمام وجود درک کرده بود. او خود گفته بود: 
… «به این برادر نه از جنبه برادری یعنی همخونی، بلکه به‌لحاظ عمل اجتماعی، شخصیت و توان مبارزاتی و مواضعش افتخار می‌کنم. اگر می‌توانستم روزی صدبار او را به برادری انتخاب می‌کردم».
… «در این لحظات خطیر و پراضطراب و تعیین‌کننده با قلبی آکنده از عشق به شما و شور رهایی، خدا را گواه می‌گیرم که… در راه شما پیشمرگ و قربانی راه پر عظمتی شوم که در آن قدم گذاشته‌ام.
فدای شما کاظم رجوی 
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


۱۳۹۹ فروردین ۳۱, یکشنبه

یادی از شکرالله مشکین‌فام، شکور مردم مشهد


آنچه در سند زیر دیده می‌شود، سند پزشکی قانونی مبنی بر گواهی فوت مجاهد شهید شکرالله مشکین‌فام است که در ۳۱فروردین سال ۱۳۵۹ (یعنی فقط یک سال پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی) در مشهد به ضرب گلوله پاسداران به‌ شهادت رسید. هم‌چنانکه مشاهد می‌شود، در سند پزشکی قانونی قید شده است که: «… شکرالله مشکین‌فام بر اثر اصابت گلوله درگذشته است…». پاسداران با شلیک گلوله‌یی از تفنگ ژ-۳در حمله به دفتر مجاهدین در مشهد، سرش را هدف قرار دادند.

این سند به‌روشنی نشان می‌دهد که از اولین روزهای غصب حکومت مردم توسط خمینی دجال و ایجاد دیکتاتوری ولایت فقیه، سپاه پاسداران برای سرکوب و خفه کردن هر صدای مخالفی دست به ترور و کشتار می‌زد. 
هر قهرمان راه آزادی هزار یاد و خاطره و صد عهد و پیمان در دل‌ها زنده می‌کند. روز سی و یک فروردین یکی از این هزاران یاد و خاطره از قهرمان ما در خطه مشهد است:
در بند ۱زندان مشهد در سال‌های ۱۳۵۳و ۵۴هر روز درهای بند باز می‌شد و مجاهدین و مبارزین با چهره‌هایی رنجور و پیکرهایی خونین از شکنجه و شلاق، اما مغرور و سرفراز وارد بند می‌شدند.

یک روز نزدیکی‌های ظهر صدای قفل و زنجیر در آهنین بند ۱بلند شد و مأموران ساواک دو سه نفر تازه‌وارد را به داخل بند هل دادند. بدن آنها خونین و مجروح بود. در بین آنها وضعیت یکی از همه بدتر بود. پاهای خونین و ورم‌کرده و صورت کبود و خندانش نظر همه را به خودش جلب کرد.
اسمش شکرالله بود ولی ”شکور“ صدایش می‌زدند. شکرالله مشکین‌فام از بچه‌های سرسخت و مقاومی بود که ساواک شاه خائن از دستش عاجز شده بود. در رابطه با سازمان مجاهدین خلق و پخش و تکثیر کتاب‌ها و اعلامیه‌های سازمان و کتاب‌های ممنوعه دستگیر شده بود…
در سال ۱۳۵۰وارد دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد شد. از بدو ورودش به دانشگاه وارد مبارزات دانشجویی شد. به‌خصوص در آن زمان مبارزات دانشجویی همراه با شکوفایی مبارزات مسلحانه، اوج بیشتری می‌گرفت. تأثیر عمیق مبارزات مسلحانه و به‌ویژه سازمان مجاهدین خلق در شکرالله باعث شد که هر چه بیشتر دیدگاههایش نسبت به مبارزه عمیق‌تر شده مسیر خود را به‌خاطر مبارزه در راه خدا و خلق هموارتر سازد.
شکرالله به‌دنبال پا گذاشتن به این مرحله از مبارزه در سال ۱۳۵۳توسط دژخیمان ساواک دستگیر شد. او در ساواک زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت ولی هم‌چنان روحیه خودش را حفظ کرد. تا این‌که در زندان به آرزوی دیرینه خود رسید و موفق شد با مجاهدین خلق ارتباط برقرار کند.

ساواک به دو علت حساسیت زیادی روی وی پیدا کرده بود:
اول این‌که به‌دلیل نام خانوادگی وی که موقع دستگیری فکر کرده بودند که او برادر رسول مشکین‌فام از اعضای مرکزیت سازمان است.
دوم این‌که علامیه‌هایی که ساواک از او به‌دست آورده بود اولین بار بود که در مشهد پخش شده بود و ساواک فکر می‌کرد گروه شکرالله شاخهٔ مجاهدین در مشهد می‌باشد. لذا او را تا حد مرگ شکنجه کرده بودند ولی ”شکور“ قهرمانانه و با عشق به آرمانش همه را تحمل کرده بود.
ناگفته نماند که تشکیلات هوادار مجاهدین در مشهد در آن سال‌ها یکی از عظیم‌ترین بخش‌های جانبی سازمان بود که از گستردگی اجتماعی بی‌نظیری برخوردار بود. آن تشکل که در اقشار مختلف اجتماعی ریشه داشت همزمان در دانشگاهها، مدارس، ادارات، آموزش و پرورش و حتی حوزه‌های مشهد واحد‌های خاص خود را داشت و اگر سازمان مجاهدین زیر ضربات خائنانه اپورتونیست‌های چپ‌نما (که از همیاریهای برادرانه!‌ ساواک و آخوندها هم برخوردار بود) متلاشی نشده بود، بی‌شک تاثیر تعیین‌کننده‌ای در آینده انقلاب ایران ایفا می‌کرد و چنین نمی‌شد که با خمینی شد!
باری شکراله قهرمان پس از طی دوران زندان دوباره به دانشکده بازگشت و در متن مردم و در کسوت دانشجوی دانشگاه مشهد به مبارزاتش ادامه داد. او در دوران انقلاب ضدسلطنتی یکی از گردانندگان مبارزات دانشجویی علیه دیکتاتوری شاه بود.

تا این‌که بهار انقلاب از راه رسید. بهاری که توسط خمینی و آخوندهای چپاولگر ولایت دیری نپایید. آخر دیو سیاه ارتجاع خیلی زود بهار آزادی را به خزان تبدیل کرد. او بعد از پیروزی انقلاب فعالآنه و به‌طور حرفه‌یی در صف مجاهدین خلق در مشهد به مبارزات خود ادامه داد. عاقبت به‌دنبال این مبارزات خستگی‌ناپذیر در روز ۳۱فروردین ۱۳۵۹به‌عنوان مسئول شاخه معلمین سازمان مجاهدین در مشهد در حمله پاسداران به مقر مجاهدین شاخه خراسان با اصابت گلوله به‌ شهادت رسید و مشکین‌فامی دیگر به سرخی گرایید.
مراسم تشییع پیکر مجاهد شهید شکرالله مشکین‌فام در روز سه‌شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۵۹با شرکت بیش از ۱۰۰هزار تن از مردم مشهد برگزار شد. مردم شعار می‌دادند: «خون شکور می‌جوشد، مجاهد می‌خروشد»، «مجاهد، مجاهد، ستاد تو قلب ماست…»
آن تظاهرات عظیم مردمی شاید یکی از بزرگترین حرکت‌های اجتماعی مردم ایران برضد ارتجاع خمینی بود که در آن سال‌ها برگزار شد. تظاهرات مشهد نشانی از عظمت پایگاه اجتماعی مجاهدین بود که در کنار میتینگ‌های بزرگ تبریز و رشت و... می‌تواند چراغ راهنمایی برای نسل جوان امروز در جهت آشنایی با پایگاه اجتماعی مجاهدین خلق ایران باشد

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

۱۳۹۹ فروردین ۲۲, جمعه

مجاهد شهید حسین درودی


مشخصات مجاهد شهید حسین درودی

محل تولد: نيشابور
سن: ۲۵
شغل: مغازه‌دار
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

حسین درودی در سال۵۸ با مجاهدین آشنا شد و فعالیت خود را آغاز کرد. در دوران مبارزه مسالمت‌آمیز سیاسی با توزیع نشریات و دیگر آثار سازمان و دفاع از مواضع مجاهدین به فعالیت خود ادامه داد. در سال۶۵ راهی منطقه مرزی شد. آموزشهای نظامی را گذراند و در چندین رشته عملیات ارتش آزادیبخش شرکت کرد. جسارت و جنگاوری بالایی از خود نشان داد. به دلیل جراحتی که در عملیات پیرانشهر برداشته بود در عملیات آفتاب که به فاصله کوتاهی از آن بود، در پشتیبانی فعالیت کرد. در عملیات بزرگ چلچراغ فرمانده یک خودرو مکانیزه بود و با رشادت تمام با مزدوران رژیم چنگ در چنگ شد و درس سختی به آنان داد.

حسین دلیر در فروغ جاویدان با عزمی استوار به میدان شتافت. پس از چندین نبرد سخت تا آخرین روز عملیات جانانه جنگید و شمار کثیری از مزدوران را از پای در آورد. سرانجام در یکی از نبردها در اسلام‌آباد به شهادت رسید. پیکر پاکش در خاک‌پای سرور شهیدان حسین‌بن علی(ع) در کربلا به خاک سپرده‌شده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ فروردین ۱۵, جمعه

مجاهد شهید ناصر کنگوزه‌ای


مشخصات مجاهد شهید ناصر (نصرت) کنگوزه‌ای

محل تولد: زاهدان
سن: ۲۰
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: غرب ایران
تاریخ شهادت: شهریور ۱۳۶۶

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید مرتضی لقاء برازنده

مرتضی لقاء برازنده (امین) سال۱۳۳۶ در شهر مشهد به‌دنیاآمد. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. مرتضی یکی از هزاران دانشجویی است که ...